خواب دیدم در یک مهمانی هالووین شرکت کردهام. محل مهمانی عجیب و غریب بود. جایی شبیه حسینیه یا هیات. از یکی از مهمانان که خودش را شبیه آبدزدک درآورده بود پرسیدم اینجا کجاست؟
خواب دیدم رفتم به جلسه هیئت دولت و با توجه به اینکه در آستانه اربعین هستیم خودم را آماده کردم تا با نوحهخوانی رئیسجمهور جوری گریه و زاری راه بیاندازم تا روی همه کم شود.
خواب دیدم با شورت و پیراهن ورزشی وارد دفتر حجتالاسلام منتظری دادستان کل کشور شدهام. حاج آقا مشغول نوشتن مطلبی بود و خوشبختانه هنوز متوجه حضورم نشده بود.
خواب دیدم در رزمایش ورزشگاه آزادی با حضور رهبر انقلاب شرکت کردهام. نمیدانم چه اختلالی در کجای تنظیماتم ایجاد شده بود که به فضل الهی با چادر مشکی در بین خواهران بسیجی قرار گرفته بودم. ترسیدم به خاطر محاسنم لو بروم بنابراین پَرِ چادر را سفت گرفتم تا شناسایی نشوم.
خواب دیدم به ویلای ۱۰۰۰ متری دکتر علی اکبر ولایتی در سعدآباد رفتهام. اول که دکتر را دیدم سرفه کردم و بلند یالله گفتم. آخر نیمهلخت بود و لنگ قرمزی هم دور کمرش بسته بود. سعی کردم زمین را نگاه کنم تا خدای ناکرده شبههای پیش نیاید.
در خواب داشتم با میلاد محمدی بازیکن تیم ملی فوتبال میرقصیدم که ناگهان دیدم سردار دکتر محسن رضایی میرقائد هم با لباس مقدس سرداری به همراه ما دارد میرقصد.
خواب دیدم دم در ورودی ورزشگاه آزادی هستم و میخواهم برای مشاهده بازی استقلال - پرسپولیس وارد استادیوم بشوم. ناگهان یک خانوم چادری مامورنما به سمتم آمد و گفت:«گلم؟یه دقیقه میای اینور؟»
خواب دیدم به همراه هیئت اعزامی ایران برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل به نیویورک اعزام شدهام. در جلسه هیئت اعزامی داشت در مورد مسئله مهمی بحث میکرد.
خواب دیدم به عنوان مُجری قانون منع به کارگیری بازنشستگان منصوب شدهام. از اینکه توانسته بودم پستی به این مهمی را به دست بیاورم در پوست خودم نمیگنجیدم و مطمئن بودم که پس از انجام وظایفم در این راستا در تاریخ از نام من به نیکی یاد خواهد شد.
در خواب به همراه ابراهیم رئیسی همه کاره آستان قدس رضوی برای کمک به محرومین به مناطق فقیر اطراف مشهد سفر کردم. حاج آقا جلو میرفت و چند عکاس و فیلمبردار هم لحظات عرفانی کمک کردن ایشان به فقرا را ثبت میکردند و یک نفر هم آنها را کارگردانی میکرد.
در خواب سعید کنگرانی را دیدم. هول کردم و درگذشتش را به خودش تسلیت گفتم. لبخند تلخی زد و چیزی نگفت. آمدم درباره خانم گوگوش سوالی از او بپرسم که دیدم عباس صالحی وزیر ارشاد از دور دارد میآید. کنگرانی گفت: «من دیگه حوصله اینا رو ندارم. ۴۰ سال تحملشون کردم بسه. خداحافظ!»
خواب دیدم در جلسه هیئت دولت شرکت کردهام و حسن روحانی دارد چنان نوحه سوزناکی میخواند که حتی به اذن خدا از ستونهای دیوارهم داشت از صدای هق هق گریه میامد.
بیشتر