داریوش مهرجویی از چهرههای انگشتشمار سینمای ایران است که تاریخ سینمای نوین ایران با آنها آغاز میشود. کارگردانی که یکی از مهمترین ویژگیهای فیلمهایش، اقتباس از آثار مشهور ادبیات جهان و البته نویسندگان ایرانی بوده است.
اخیراً دانشگاه یو سی ال لندن با همکاری بنیاد میراث ایران درسلسله برنامه ویژهای، چهار فیلم بعد از انقلاب مهرجویی را در مجموعه ای از نشستهای هفتگی، از منظر ادبیات تطبیقی، مورد بررسی استادان سینما و ادبیات در دانشگاه لندن قرار داده است.
به این مناسبت از دکتر سعید طلاجوی، استاد ادبیات تطبیقی دانشگاه لندن که این برنامه زیر نظر او برگزار میشود دعوت کردم میهمان برنامه این هفته "مجله هنر و فرهنگ" باشد تا درباره سینمای مهرجویی صحبت کنیم.
سعید طلاجوی: یکی از شاخههای پژوهشی که من در این دانشگاه در مورد آن کار میکنم موضوع «ترجمه بین ژانرهای مختلف ادبی یا هنری» است که به آن اقتباس ادبی هم میگویند. من به این موضوع بسیار علاقهمندم. در تئاتر ایران به عنوان مثال آقای بهروز غریبپور در این رشته کارهای زیادی انجام دادهاند.
در سینمای ما آقای مهرجویی یکی از سردمداران است. دو سه تا از کارهای ایشان را با اقتباسهای دیگری که در دنیا در مورد آثار ادبی رخ داده است مقایسه کردم.
مثلاً فرض کنید نمایشنامه خانه عروسک از هنریک ایبسن که آقای مهرجویی داستانش را در فیلم سارا بازسازی کرد، در دیگر کشورها هم مورد اقتباس در سینما قرار گرفته است. اما فیلم ایشان یکی از بهترین فیلمهایی است که با نگاهی به این اثر ساخته شده است.
قصه پستچی اثر بوخنر که ایشان قبل از انقلاب به فیلم تبدیل کردند نیز یکی از اقتباسهای مورد توجه من است. به این دلیل تصمیم گرفتم در مورد کارهای ایشان برنامهای بگذارم که کارهایی از این کارگردان را که خوب کار شدهاند و با اقتباس از رمانهای غربی ساخته شدهاند بررسی کنم که البته این ارزیابی در کنار یکی از کارهای ایشان که از یک داستان ایرانی اقتباس شده است انجام میشود.
برای انتخاب یک کار ایرانی از آقای مهرجویی هامون مورد توجه من بود که به الهام از بوف کور صادق هدایت و رمان هرزوگ سال بلو ساخته شده است. هامون فیلمی است که خیلی طرفدار داشت و تأثیر زیادی روی مردم و به خصوص بر روشنفکران مذهبی و غیر مذهبی باقی گذاشت.
این تأثیرگذاری دلایل بسیاری داشت. چون پایان یافتن یک دوره از روشنفکری را در ایران نشان میداد .شاید به پایان رسیدن دوره چپگرایی و یا حتی دوره انقلابی را نشان میدهد و رفتن به سوی یک درویش مآبی و عرفان مسلکی خاص که در آثار مهرجویی بیشتر یک اگزیستانسیالیسم است. یعنی نوعی عرفان که ترکیب عرفان غرب و شرق است.
در مورد آثار مهرجویی من فکر نمیکنم این مسئله یک نقطه ضعف بوده باشد. شما وقتی رمان معروف "سال بلو" را میخوانید میبیند که یک رمان قابل توجه و بزرگ است. معمولاً وقتی یک رمان به فیلم تبدیل میشود همه میگویند فیلم ضعیفتر از رمان عمل کرده است. دلیل این موضوع هم یک مسئله ریشهای است.
توجه کنید که وقتی شما یک رمان را قبل از دیدن فیلم آن میخوانید، تخیل شما به شما اجازه میدهد که به بهترین نحوی آن را تصویر کنید. وقتی آن تصاویر تبدیل به فیلم میشود به نوعی فقط تعبیر و تخیل یک نفر است. معمولاً در حوزه اجرا هم مسئولیتها و محدودیتهایی وجود دارد. به خاطر همین است که تخیل خواننده در رمان قویتر از فیلم عمل میکند و فکر میکند که طبعاً رمان، بهتر از فیلم است.
شاید یکی از دلایل اصلی که اقتباس از رمان برای ساخت فیلم را تبدیل به ریسک میکند، همین باشد.
اما در مورد آقای مهرجویی، شما اگر ندانید که خانه عروسک چه داستانی است، حتی شک هم نمیکنید که این یک داستان غیر ایرانی باشد. او داستان را به نوعی درون فرهنگی میکند تا به یک فیلم کاملاً متفاوت تبدیل میشود. در این فیلم جلوههای ویژه و عناصر فیلمی بسیار قوی عمل میکند. ممکن است در مواردی، به عنوان مثال در پری، مهرجویی نیمه موفق عمل کند اما در هامون و در سارا او بسیار موفق عمل کرده است.
او در داستان درخت گلابی، یک داستان مختصر را تبدیل به یک داستان بزرگ میکند. در لیلا هم به همین نحو.
یکی از دورانهای اوج سینمای ایران در دهه پنجاه رخ داد که چند تن از فیلمسازان به آثار ادبی روی آورده بودند. مثلاً شازده احتجاب و شوهر آهو خانم از روی آثار بزرگ ادبی فارسی اقتباس شدهاند.
یکی از بزرگترین فیلمسازان ما، یعنی آقای بیضایی، به نحوی خودشان یک متفکر ادبی به حساب میآیند و هر یک از فیلمهایشان مجموعهای است از داستانهایی که هر یک میتوانند به یک داستان بدل شوند.
در این میان چند نکته وجود دارد. . مقداری از این تفاوتها به ویژگیهای دستورزبان سینمایی ایران در قبل و بعد از انقلاب برمیگردد. دستور زبان ما در این دوره عوض شد. همچنین به خاطر محدودیتهایی که در نمایش مسائل جنسی و عاشقانه و روابط مابین زن و مرد وجود دارد طبعاً بعد عرفانی در آثار وی بیشتر مطرح میشود.
فیلمهای بعد از انقلاب ایشان طبعاً محتاط تر است. به خصوص در فیلم هامون که فیلم شجاعانهای هم بود میتوانست روابط عاشقانه بیشتر مطرح شود همان طور که اگر به یادتان مانده باشد در فیلم آقای پستچی او که پیش از انقلاب ساخته شد این مسائل ذکر میشود. ولی در اینجا چنین چیزهایی نمیبینید.
کارهای مهرجویی افت خاصی نکرده است ولی جنبه عرفانی در آثار او قویتر شده است. بخصوص در فیلمهایی که در اواخر دهه ۶۰ تا اواسط دهه ۷۰ ساختند این بعد عرفانی به طور پررنگ وجود دارد و از آن حمایت هم میشد. این روند ادامه یافت تا اینکه ایشان نسبت به مسائل زنان جامعه حساس شدند.
در آن زمان بود که این بعد عرفانی به تدریج کنار رفت و در کنارش سردرگمی روشنفکر و هنرمند خلاق و قربانی شدنش به نحوی و قربانی شدن زن به شکل دیگری، در آثارش مشهود و نمایان شد. ایشان با زمان پیش رفتند. مباحث جدی و خوبی را طرح کردند. طبعاً یکسری عناصر هم، مثل نمایش مسائل عاشقانه و جنسی، حذف شد.
اگر هم این عناصر مطرح میشوند، مثل فیلم درخت گلابی، به صورت یک عشق بچگانه و پاک مطرح میشود. در واقع ایشان پرهیز میکند از طرح مسائلی که میتواند منجر به ایجاد درگیری برای فیلمش بشود.
سنتوری از این لحاظ کمی گویاتر بود. فکر میکنم به دلیل تغییر شرایط فرهنگی در ایران بود و اینکه این روزها موضوعات و مشکلات روزمرهای مثل روابط مابین جوانان، ازدواجهای ناموفق و طلاق در جامعه افزایش یافته است. مقداری از این مسائل در سنتوری مهرجویی هم به شکل برجستهتری نمایش داده میشد.
بله. اگر چه فیلم پستچی ایشان که قبل از انقلاب ساخته شد از یک اثر غیر ایرانی اقتباس شده بود. ولی گاو و دایره مینا این طور نیست. من تصور میکنم یکی از دلایل این مسئله وجود غلامحسین ساعدی است که ذهنیتهای عمیق روانشناختی را در آثارش نشان می داده است، میدانید که ساعدی یک روانشناس بود، و این ذهنیتها با دنیای ذهنی آقای مهرجویی همخوانی داشته است.
مهرجویی بعد از انقلاب با کمبود آثاری که مورد پسندش باشد در ادبیات ایران مواجه میشود. همان طور که میبینیم وقتی اثری مثل درخت گلابی از خانم ترقی یا لیلا از مهناز انصاریان را میخواند که با جنبههای قوی مسائل ذهنی ایشان، مثل روشنفکر سردرگمی که خلاقیت خود را از دست داده است یا زنی که سردرگم است و هویت خودش را نمییابد، همخوانی دارد به آن میپردازد.
یکی از مسائل مورد توجه مهرجویی، تاریخچه ملی انسان به عنوان هویت فردی اوست که در بسیاری از فیلمهایش مورد توجه قرار گرفته است. در هامون میبینیم که در صحنهای که او دارد نقشه را ورق میزند نقشه ایران کوچک و کوچکتر میشود و در جایی دیگر کودکی او را به عنوان سر آغازی بر سردرگمی او می بینیم.
ولی پس از انقلاب دلیل عمده روی آوردن او به آثار ادبی خارجی این بوده است که با یک نوع عدم وجود سلیقه ادبی مورد پسندش در داخل مواجه شده است. البته نباید این را هم از نظر دور بداریم که به طور کلی ایشان به آثار کسانی چون سال بلو و سلینجر که دیدگاه روانشناختی و تا حدودی اگزیستانسیالیست دارند علاقهمند است.
اخیراً دانشگاه یو سی ال لندن با همکاری بنیاد میراث ایران درسلسله برنامه ویژهای، چهار فیلم بعد از انقلاب مهرجویی را در مجموعه ای از نشستهای هفتگی، از منظر ادبیات تطبیقی، مورد بررسی استادان سینما و ادبیات در دانشگاه لندن قرار داده است.
به این مناسبت از دکتر سعید طلاجوی، استاد ادبیات تطبیقی دانشگاه لندن که این برنامه زیر نظر او برگزار میشود دعوت کردم میهمان برنامه این هفته "مجله هنر و فرهنگ" باشد تا درباره سینمای مهرجویی صحبت کنیم.
- آقای طلاجوی فکر برگزاری این برنامه اصلاً چطور شروع شد؟
سعید طلاجوی: یکی از شاخههای پژوهشی که من در این دانشگاه در مورد آن کار میکنم موضوع «ترجمه بین ژانرهای مختلف ادبی یا هنری» است که به آن اقتباس ادبی هم میگویند. من به این موضوع بسیار علاقهمندم. در تئاتر ایران به عنوان مثال آقای بهروز غریبپور در این رشته کارهای زیادی انجام دادهاند.
در سینمای ما آقای مهرجویی یکی از سردمداران است. دو سه تا از کارهای ایشان را با اقتباسهای دیگری که در دنیا در مورد آثار ادبی رخ داده است مقایسه کردم.
مثلاً فرض کنید نمایشنامه خانه عروسک از هنریک ایبسن که آقای مهرجویی داستانش را در فیلم سارا بازسازی کرد، در دیگر کشورها هم مورد اقتباس در سینما قرار گرفته است. اما فیلم ایشان یکی از بهترین فیلمهایی است که با نگاهی به این اثر ساخته شده است.
قصه پستچی اثر بوخنر که ایشان قبل از انقلاب به فیلم تبدیل کردند نیز یکی از اقتباسهای مورد توجه من است. به این دلیل تصمیم گرفتم در مورد کارهای ایشان برنامهای بگذارم که کارهایی از این کارگردان را که خوب کار شدهاند و با اقتباس از رمانهای غربی ساخته شدهاند بررسی کنم که البته این ارزیابی در کنار یکی از کارهای ایشان که از یک داستان ایرانی اقتباس شده است انجام میشود.
برای انتخاب یک کار ایرانی از آقای مهرجویی هامون مورد توجه من بود که به الهام از بوف کور صادق هدایت و رمان هرزوگ سال بلو ساخته شده است. هامون فیلمی است که خیلی طرفدار داشت و تأثیر زیادی روی مردم و به خصوص بر روشنفکران مذهبی و غیر مذهبی باقی گذاشت.
این تأثیرگذاری دلایل بسیاری داشت. چون پایان یافتن یک دوره از روشنفکری را در ایران نشان میداد .شاید به پایان رسیدن دوره چپگرایی و یا حتی دوره انقلابی را نشان میدهد و رفتن به سوی یک درویش مآبی و عرفان مسلکی خاص که در آثار مهرجویی بیشتر یک اگزیستانسیالیسم است. یعنی نوعی عرفان که ترکیب عرفان غرب و شرق است.
- معمولاً تلاش سینماگران برای برداشت و اقتباس از آثار ادبی نوعی ریسک ریسک محسوب میشود. کم نبوده اند کارگردانهای حتی خوبی که در بازگردانی آثار ادبی به مدیوم سینما، تجربه های ناموفقی به جای نهاده اند . شاید به همین خاطر است که در سینمای ایران که در قیاس با سینمای مثلا غرب قدرت داستانگویی ضعیفی دارد ،تعداد انگشتشماری از کارگردانها به سمت آثار ارزشمند ادبی رفته اند و یا اگر هم رفته اند نتیجه کار ارزشمند و یا دستکم قابل قبول از کار درآمده است. به نظر شما آیا تلاشهای مهرجویی برای برداشت از آثار ادبیات ایرانی و غیر ایرانی،به طور کلی تجربه موفقی بوده یا خیر؟
در مورد آثار مهرجویی من فکر نمیکنم این مسئله یک نقطه ضعف بوده باشد. شما وقتی رمان معروف "سال بلو" را میخوانید میبیند که یک رمان قابل توجه و بزرگ است. معمولاً وقتی یک رمان به فیلم تبدیل میشود همه میگویند فیلم ضعیفتر از رمان عمل کرده است. دلیل این موضوع هم یک مسئله ریشهای است.
توجه کنید که وقتی شما یک رمان را قبل از دیدن فیلم آن میخوانید، تخیل شما به شما اجازه میدهد که به بهترین نحوی آن را تصویر کنید. وقتی آن تصاویر تبدیل به فیلم میشود به نوعی فقط تعبیر و تخیل یک نفر است. معمولاً در حوزه اجرا هم مسئولیتها و محدودیتهایی وجود دارد. به خاطر همین است که تخیل خواننده در رمان قویتر از فیلم عمل میکند و فکر میکند که طبعاً رمان، بهتر از فیلم است.
شاید یکی از دلایل اصلی که اقتباس از رمان برای ساخت فیلم را تبدیل به ریسک میکند، همین باشد.
اما در مورد آقای مهرجویی، شما اگر ندانید که خانه عروسک چه داستانی است، حتی شک هم نمیکنید که این یک داستان غیر ایرانی باشد. او داستان را به نوعی درون فرهنگی میکند تا به یک فیلم کاملاً متفاوت تبدیل میشود. در این فیلم جلوههای ویژه و عناصر فیلمی بسیار قوی عمل میکند. ممکن است در مواردی، به عنوان مثال در پری، مهرجویی نیمه موفق عمل کند اما در هامون و در سارا او بسیار موفق عمل کرده است.
او در داستان درخت گلابی، یک داستان مختصر را تبدیل به یک داستان بزرگ میکند. در لیلا هم به همین نحو.
یکی از دورانهای اوج سینمای ایران در دهه پنجاه رخ داد که چند تن از فیلمسازان به آثار ادبی روی آورده بودند. مثلاً شازده احتجاب و شوهر آهو خانم از روی آثار بزرگ ادبی فارسی اقتباس شدهاند.
یکی از بزرگترین فیلمسازان ما، یعنی آقای بیضایی، به نحوی خودشان یک متفکر ادبی به حساب میآیند و هر یک از فیلمهایشان مجموعهای است از داستانهایی که هر یک میتوانند به یک داستان بدل شوند.
- در میان آثار داریوش مهرجویی، نه تنها بعد از انقلاب که در پیش از انقلاب هم فیلمهای شاخصی وجود دارد که از آثار ادبی اقتباس شدهاند؛مثل گاو، دایره مینا، هالو و آقای پستچی ... چه تفاوتی بین آثار مهرجویی در دوران پیش از انقلاب و پس از انقلاب او حس میکنید؟
در این میان چند نکته وجود دارد. . مقداری از این تفاوتها به ویژگیهای دستورزبان سینمایی ایران در قبل و بعد از انقلاب برمیگردد. دستور زبان ما در این دوره عوض شد. همچنین به خاطر محدودیتهایی که در نمایش مسائل جنسی و عاشقانه و روابط مابین زن و مرد وجود دارد طبعاً بعد عرفانی در آثار وی بیشتر مطرح میشود.
فیلمهای بعد از انقلاب ایشان طبعاً محتاط تر است. به خصوص در فیلم هامون که فیلم شجاعانهای هم بود میتوانست روابط عاشقانه بیشتر مطرح شود همان طور که اگر به یادتان مانده باشد در فیلم آقای پستچی او که پیش از انقلاب ساخته شد این مسائل ذکر میشود. ولی در اینجا چنین چیزهایی نمیبینید.
کارهای مهرجویی افت خاصی نکرده است ولی جنبه عرفانی در آثار او قویتر شده است. بخصوص در فیلمهایی که در اواخر دهه ۶۰ تا اواسط دهه ۷۰ ساختند این بعد عرفانی به طور پررنگ وجود دارد و از آن حمایت هم میشد. این روند ادامه یافت تا اینکه ایشان نسبت به مسائل زنان جامعه حساس شدند.
در آن زمان بود که این بعد عرفانی به تدریج کنار رفت و در کنارش سردرگمی روشنفکر و هنرمند خلاق و قربانی شدنش به نحوی و قربانی شدن زن به شکل دیگری، در آثارش مشهود و نمایان شد. ایشان با زمان پیش رفتند. مباحث جدی و خوبی را طرح کردند. طبعاً یکسری عناصر هم، مثل نمایش مسائل عاشقانه و جنسی، حذف شد.
اگر هم این عناصر مطرح میشوند، مثل فیلم درخت گلابی، به صورت یک عشق بچگانه و پاک مطرح میشود. در واقع ایشان پرهیز میکند از طرح مسائلی که میتواند منجر به ایجاد درگیری برای فیلمش بشود.
سنتوری از این لحاظ کمی گویاتر بود. فکر میکنم به دلیل تغییر شرایط فرهنگی در ایران بود و اینکه این روزها موضوعات و مشکلات روزمرهای مثل روابط مابین جوانان، ازدواجهای ناموفق و طلاق در جامعه افزایش یافته است. مقداری از این مسائل در سنتوری مهرجویی هم به شکل برجستهتری نمایش داده میشد.
- در برنامه دانشگاه لندن آیا به این موضوع هم خواهید پرداخت که چرا اغلب آثار اقتباسی داریوش مهرجویی در پیش از انقلاب ، از آثار ادبی ایرانی اقتباس شده است و در فیلمهای بعد از انقلاب، فیلمهای او بیشتر برداشتی از نویسندگان غیر ایرانی و غربی بوده است؟
بله. اگر چه فیلم پستچی ایشان که قبل از انقلاب ساخته شد از یک اثر غیر ایرانی اقتباس شده بود. ولی گاو و دایره مینا این طور نیست. من تصور میکنم یکی از دلایل این مسئله وجود غلامحسین ساعدی است که ذهنیتهای عمیق روانشناختی را در آثارش نشان می داده است، میدانید که ساعدی یک روانشناس بود، و این ذهنیتها با دنیای ذهنی آقای مهرجویی همخوانی داشته است.
مهرجویی بعد از انقلاب با کمبود آثاری که مورد پسندش باشد در ادبیات ایران مواجه میشود. همان طور که میبینیم وقتی اثری مثل درخت گلابی از خانم ترقی یا لیلا از مهناز انصاریان را میخواند که با جنبههای قوی مسائل ذهنی ایشان، مثل روشنفکر سردرگمی که خلاقیت خود را از دست داده است یا زنی که سردرگم است و هویت خودش را نمییابد، همخوانی دارد به آن میپردازد.
یکی از مسائل مورد توجه مهرجویی، تاریخچه ملی انسان به عنوان هویت فردی اوست که در بسیاری از فیلمهایش مورد توجه قرار گرفته است. در هامون میبینیم که در صحنهای که او دارد نقشه را ورق میزند نقشه ایران کوچک و کوچکتر میشود و در جایی دیگر کودکی او را به عنوان سر آغازی بر سردرگمی او می بینیم.
ولی پس از انقلاب دلیل عمده روی آوردن او به آثار ادبی خارجی این بوده است که با یک نوع عدم وجود سلیقه ادبی مورد پسندش در داخل مواجه شده است. البته نباید این را هم از نظر دور بداریم که به طور کلی ایشان به آثار کسانی چون سال بلو و سلینجر که دیدگاه روانشناختی و تا حدودی اگزیستانسیالیست دارند علاقهمند است.