میزبان/ سهیل پارسا
میزبان: سهیل پارسا
میهمانان: بهرام بیضایی، فدریکو گارسیا لورکا، سوسن تسلیمی، فروغ فرخزاد و پیتر بروک
موسیقی: بهار دلنشین با صدای بنان
منوی شام: خورش کرفس
میزبان این برنامه سهیل پارساست. آقای پارسا یکی از سرشناسترین کارگردانان تئاتر در کاناداست. او سی سال سابقه فعالیت هنری دارد و بیش از چهل نمایش را در کانادا و کشورهای دیگر روی صحنه برده است.
اجراهای او عمدتاً به زبان انگیسی است و آثار نمایشنامهنویسان بزرگ جهان همچون شکسپیر، چخوف، برشت، لورکا و از ایرانیان آثار بهرام بیضایی و غلامحسین ساعدی را برای مخاطبان کانادایی کارگردانی کرده است.
او در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران دانشجوی تئاتر بود که با شروع به اصطلاح انقلاب فرهنگی پس از تأسیس حکومت اسلامی از دانشگاه اخراج شد ولی در دانشگاه یورک کانادا تحصیلاتش را ادامه داد.
آقای پارسا به همراه یک هنرمند کانادایی گروه تئاتری «مدرن تایمز» را در سال ۸۹ میلادی تأسیس کرد و چندین جایزه مهم هنرهای نمایشی کانادا را دریافت کرده است. او از بیش از سی سال پیش در شهر تورنتو زندگی میکند و من تلفنی با او گفتوگو کردهام.
آقای سهیل پارسا خیلی خوش آمدید به برنامه میزبان. مهمانان شما چه کسانی هستند؟
درباره سهیل پارسا
میزبان این برنامه سهیل پارسا، از سرشناسترین کارگردانان تئاتر در کاناداست. او سی سال سابقه فعالیت هنری دارد و بیش از چهل نمایش روی صحنه برده است. او در سال ۸۹ میلادی به همراه یک هنرمند کانادایی گروه تئاتری «مدرن تایمز» را تأسیس کرد و چندین جایزه مهم هنرهای نمایشی کانادا را دریافت کرده است.
ابتدا از شما تشکر میکنم که مرا به این برنامه دعوت کردید. مهمانان امشب من آقای بهرام بیضایی هستند. بعد فدریکو گارسیا لورکا شاعر و نمایشنامهنویس برجسته اسپانیایی، خانم سوسن تسلیمی، خانم فروغ فرخزاد و پیتر بروک کارگردان بزرگ بریتانیایی.
من بعداً از شما میپرسم که چرا این چهرهها را انتخاب کردید. ولی قبل از آن برای این جمع در مهمانی میخواهید کدام موسیقی را پخش کنید؟
با اینکه انتخاب یک آهنگ کار سختی بود ولی من دنبال دل خودم رفتم و چیزی را که واقعاً دوست دارم انتخاب کردم و آن ترانه «بهار دلنشین» با صدای بنان است. بنان را من همیشه دوست داشتم و به خصوص این موسیقیاش را بینهایت دوست دارم و همیشه با من بوده است. مطمئن هستم که مهمانان غیرایرانی ما هم با موسیقی غلامحسین بنان و «بهار دلنشین» ارتباط برقرار میکنند.
حالا برمیگردیم به مهمانانی که انتخاب کردید. اول گفتید بهرام بیضایی کارگردان بزرگ و نمایشنامهنویس کشور ما. شما چه جنبههایی از آقای بیضایی را دوست دارید و چرا میخواهید دعوتش کنید؟
سهیل پارسا/ بهار دلنشین
موسیقی انتخابی: بهار دلنشین
با صدای: غلامحسین بنان
آهنگساز: روحالله خالقی
شعر از: بیژن ترقی
من ارتباط طولانی با آثار بهرام بیضایی دارم از سی و پنج /چهل سال پیش. حداقل پنج اثر او را من ترجمه، اقتباس و کارگردانی کردم. در نتیجه ارتباط من با بهرام بیضایی تاریخی دارد. زمانی هم که قبل از انقلاب در ایران بودم شاگرد ایشان بودم و این افتخار را داشتم که شاگرد بهرام بیضایی باشم.
من طبیعتاً بهرام بیضایی را یکی ار مهمترین نمایشنامهنویسان، کارگردانان و فیلمسازان سرزمین خودمان میدانم، به خاطر نوآوریهایشان، برای سنتشکنیهایشان و به خاطر این که عمیقاً ایرانی هستند، یکی از ایرانیترین هنرمندان کشور ما هستند.
آثار بهرام بیضایی ریشه در هویت فرهنگی چندین هزارساله سرزمین ما دارد. چیزی که در مورد بهرام بیضایی جذاب است و همیشه مرا شیفته و حیرتزده میکند این است که آثارش با گذشت زمان و تغییر و تحولات سیاسی و اجتماعی مفاهیم خودشان را از دست نمیدهند. نه تنها مفاهیم خودشان را از دست نمیدهند بلکه پررنگتر و عمیقتر میشوند.
یکی دیگر از ابعاد کارهای بیضایی که مرا شیفته خودش میکند جهانبینی و اندیشههایی است که مختص خود ایشان است و شکل گرفته از کنکاشهای فردی ایشان است، نه اینکه عاریه گرفته باشند از ایدئولوژیهای سیاسی وارداتی چپ یا راست. او هنرمندی است به غایت مستقل و با استقلال فکری کامل.
ولی مهمترین دلیلی که از آقای بیضایی دعوت کردم که در این جمع با مهمانان دیگر باشند آفرینش شخصیتهای زن در آثار ایشان است. به عنوان یک مرد یکی از استثناییترین نمایشنامهنویسان میتوانم بگویم تاریخ جهان است که قویترین، منسجمترین و گاهی پیچیدهترین شخصیتهای زن را در آثارش خلق میکند. به عنوان نمونه مخاطبان شما احتمالا با این دو اثر آقای بیضایی بیشتر آشنا هستند یکی «مرگ یزدگرد» و دیگری «باشو غریبه کوچک».
میهمانان سهیل پارسا/ بهرام بیضایی
بهرام بیضایی (۱۳۱۷ ه.ش.): نمایشنامهنویس و کارگردان نامدار ایرانی
آثار: باشو غریبه کوچک، شاید وقتی دیگر، مسافران، سگکشی، مرگ یزدگرد و دهها اثر دیگر
دلیل دعوت: بهرام بیضایی را یکی ار مهمترین نمایشنامهنویسان، کارگردانان و فیلمسازان سرزمین خودمان میدانم، به خاطر نوآوریهایش، برای سنتشکنیهایش و به خاطر این که عمیقاً ایرانی هستند، یکی از ایرانیترین هنرمندان کشور ما هستند.
شخصیتهای زن بهرام بیضایی بینهایت قدرتمند هستند و هیچوقت در دنیای مردسالار نقش قربانی را بازی نمیکنند. در «مرگ یزدگرد» زن آسیابان در حقیقت مغز متفکر و ناجی خانواده در آن دادگاهی است که توسط مردان شاه، مردان یزدگرد، تشکیل میشود. به همین صورت در فیلم «باشو غریبه کوچک»، این فیلمی است که فکر میکنم اکثر مردم ایران دیده باشند، ما همین شرایط را داریم. نایی جان یک ناجی است. کسی که یادگرفته چگونه تلاش کند برای اداره و ادامه زندگی و بقا. من فکر میکنم که اینها همه ریشه دارد در شهرزاد در داستان های هزارو یکشب.
شما خودتان نمایشنامه «آرش» آقای بیضایی را به انگلیسی و زبانهای دیگر اجرا کردید. برداشت آقای بیضایی از آرش کمانگیر هم با برداشت سنتی از او که سیاوش کسرایی ارائه داده، متفاوت است.
دقیقاً همینطور است. چون بیضایی همیشه نوآوری میکند. چیزی که در مورد تمام مهمانهای امشب من و به خصوص در مورد بهرام بیضایی جذاب است آن سنت شکنی و نگاه متفاوت و مستقل به اسطوره است. یعنی چه جوری اسطوره را با نگاه خودشان، با نگاه بسیار اصیل و صادقانه خودشان میبیند. طبیعتاً نگاه بهرام بیضایی با نگاه سیاوش کسرایی، با احترام به هر دوی آنها، بسیار متفاوت است.
مهمان دوم شما فدریکو گارسیا لورکاست. شما چه علاقهای به او دارید؟
میهمانان سهیل پارسا/ لورکا
فدریکو گارسیا لورکا (۱۸۹۸ تا ۱۹۳۶ م.): نویسنده و شاعر اسپانیایی
آثار: عروسی خون، خانه برناردا آلبا، یرما، آوازهای کولی، مجموعه اشعار و آثار دیگر
دلیل دعوت: لورکا یکی از نمایشنامهنویسان مهم دنیاست که من ارادت خاصی به او دارم. دلیل دعوت من از لورکا شباهتهایی است که من بین او و بیضایی میبینم.
لورکا یکی از نمایشنامهنویسان مهم دنیاست که من ارادت خاصی به او دارم. اخیراً یکی از تراژدیهای او «عروسی خون» را کارگردانی کردم. او یکی از برجستهترین و درخشانترین چهرههای شعر و تئاتر اسپانیا و جهان است. سه تا تراژدی مهم دارد «عروسی خون»، «خانه برناردا آلبا» و «یرما».
زندگی لورکا متأسفانه خودش تبدیل به یک تراژدی شد. در سال ۱۹۳۶ در حالی که بسیار جوان بود به دست گروههای دست راستی و اوباش طرفدار فرانکو به صورت بسیار بیرحمانهای تیر باران میشود. این قتل من فکر میکنم که ریشه در تفکر او داشت برای اینکه آدم آزادیخواه و مترقی بود. شاید هم دگرباشی جنسی او هم نقش مهمی داشت در تیرباران شدن او.
آقای پارسا شما گفتید که «عروسی خون» لورکا را در کانادا اجرا کردید. چرا «عروسی خون» اینقدر در بین کارهای تئاتری دنیا معروف است؟
ببینید یکی از درگیریهای عمده لورکا در آثارش مسئله سنتهای دست و پا گیر است. سنتها و قراردادهای اجتماعی، فرهنگی، مذهبی و غیره که دست و پای فرد را میگیرد و مانع از خود بودن فرد میشود. در «عروسی خون» یکی از تمهای اصلی این است که سنتها نمیگذارد که انسانها خودشان باشند و جلو بروند و رشد کنند و همیشه باید با این قراردادهای دست و پاگیر اجتماعی خودشان را سانسور کنند و خودشان را ندیده بگیرند. تراژدی «عروسی خون» در این نهفته است.
دلیل دعوت من از لورکا شباهتهایی است که من بین او و بیضایی میبینم. بیضایی عمیقاً ریشه در فرهنگ غنی سرزمینش ایران دارد و لورکا هم ریشه در فرهنگ غنی کشورش اسپانیا. اگر بیضایی عاشق ایران است، لورکا شیفته فرهنگ و آداب سرزمینش اسپانیاست.
یک چیز مشترکی که هر دو دارند و این برای من خیلی جذاب است، این است که لورکا مثل بیضایی یکی از استثناییترین نمایشنامهنویسان مرد جهان است که شگفتانگیزترین شخصیتهای زن را خلق میکند. در هر سه تراژدیاش «عروسی خون»، «خانه برناردا آلبا» و «یرما» تمام شخصیتهای اصلی و شخصیتهای محوری زن هستند.
در «خانه برناردا آلبا» تمام شخصیتها زن هستند و اصلاً شخصیت مردی وجود ندارد. در نتیجه خیلی جالب است که هر دو در جامعه مردسالار زندگی میکنند و شخصیتهای شگفتانگیز زن میآفرینند. دقیقاً شخصیتهای زن لورکا مثل شخصیتهای زن بهرام بیضایی قربانی نیستند و آنها یاد گرفته اند که چطور برای ادامه و اداره زندگی و بقایشان تلاش بکنند.
در نمایشنامه «عروسی خون» دقیقاً به این صورت است که مردها در بیرون همدیگر را میکشند و خون همدیگر را میریزند و این زنها هستند که باید زندگی را ادامه بدهند و تحمل کنند و با قدرت استقلال فکری و ذهنیشان راه نجات را پیدا کنند و زندگی را ادامه بدهند.
امیدوارم در مهمانی شما به لورکا خوش بگذرد.
امیدوارم. من سعی می کنم که از بقیه دوستان بخواهم تا هوایش را داشته باشند.
حالا میپردازیم به مهمان سوم شما سوسن تسلیمی که یکی از هنرمندانی است که آن نقش زنان قدرتمند را در کارهای آقای بیضایی بازی کرده است.
میهمانان سهیل پارسا/ سوسن تسلیمی
سوسن تسلیمی (۱۳۲۸ ه.ش.): بازیگر و کارگردان سینما و تئاتر
آثار: چریکه تارا، مرگ یزدگرد، باشو غریبه کوچک، شاید وقتی دیگر، و آثار دیگر
دلیل دعوت: نمیشود از شخصیتهای زن حرف زد و از اهمیت زن در اجتماع ما صحبت کرد و سوسن تسلیمی را به این مهمانی دعوت نکرد. او یکی از برجستهترین بازیگران زن سینما و تئاتر ایران شناخته شده و به حق لیاقتش را دارد.
دقیقاً. یعنی نمیشود از شخصیتهای زن حرف زد و از اهمیت زن در اجتماع ما صحبت کرد و سوسن تسلیمی را به این مهمانی دعوت نکرد. این به نظر من غیرممکن بود. همانطور که خودتان به زیبایی گفتید سوسن تسلیمی این نقشهای عمده و جذاب و قدرتمند کارهای بیضایی را بازی کرده است. من جدای دوستیای که با او دارم احترام عمیقی برایش قائلم برای نوآوریهایش، برای اینکه عمیقاً متفاوت و استثناست، به خاطر کنکاش و جستجوی بیامان و مداومش برای شیوههای بازیگری.
او یکی از برجسته ترین بازیگران زن سینما و تئاتر ایران شناخته شده و به حق لیاقتش را دارد. او بسیار متفاوت است و شخصیت مستقلی دارد. کار بازیگری او واقعاً شگفتاگیز است. این ویژگیها برای آن نیست که سوسن تسلیمی تکنیکهای بازیگری را خوب میداند، بلکه از یک ذهنیت بزرگ و از یک روح بزرگ میآید.
سوسن تسلیمی هم از نظر ذهنی و هم از نظر تکنیک بازیگری بسیار آدم استثنایی است. در یک زمینه دیگر هم من با سوسن همذات پنداری میکنم و آن شباهتهایی است که در نوع زندگی ما دو نفر وجود دارد. میدانم که سوسن چه مراحلی را در زندگی و در مهاجرتش طی کرده و موفقیت او در سوئد واقعاً شگفتانگیز است. میدانم که فراگیری یک زبان و وارد شدن در یک سیستم فرهنگی دیگر چقدر سخت است. شما اگر دکتر باشید و بخواهید به یک کشور دیگر بروید خیلی زندگیتان سادهتر و راحتتر است. یعنی که میتوانید در کشور جدید به راحتی طبابت کنید. ولی اگر بخواهید به عنوان یک هنرمند وارد یک سیستم دیگر بشوید به خصوص در کشوری که خودش یک تاریخچه بسیار غنی تئاتر دارد، خیلی کار سختی است. این شخصیتی مثل سوسن تسلیمی است که موفق میشود و میتواند در آن سیستم کار بکند و مورد احترام جامعه تئاتری و هنری سوئد قرار بگیرد.
هر وقت من به زندگی سوسن فکر میکنم یاد این قطعه فروغ میافتم که می گوید «چرا توقف کنم/ من از سلاله درختانم/ تنفس هوای مانده ملولم میکند/ پرندهای که مرده بود به من پند داد که پرواز را به خاطر بسپارم». من همیشه وقتی این شعر را میخوانم یاد سوسن میافتم. چون واقعاً هیچوقت سوسن توقف نکرد و همیشه جلو رفت و همیشه کنکاش کرد و همیشه جستجوگر بوده است. برای همین است که بسیار خوشحالم که سوسن در این مهمانی و در این جمع حضور دارد.
مهمان بعدی شما فروغ فرخزاد است. فروغ را چرا دوست دارید؟
میهمانان سهیل پارسا/ فروغ فرخزاد
فروغ فرخزاد (۱۳۱۳ تا ۱۳۴۵ ه.ش.): شاعر و مستندساز ایرانی
آثار: این خانه سیاه است (فیلم مستند)، عصیان، تولدی دیگر، ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
دلیل دعوت: فروغ یکی از برجستهترین شخصیتهای هنری کشور ماست. او برای من همیشه مظهر شهامت و ایستادگی است. شخصیتی که با تمام قراردادهای سیاسی و اجتماعی و مذهبی زمان خودش درگیر میشود و آن را به چالش میکشد.
فروغ یکی دیگر از برجستهترین شخصیتهای هنری کشور ماست. فروغ برای من همیشه مظهر شهامت و ایستادگی است. شخصیتی که با تمام قراردادهای سیاسی و اجتماعی و مذهبی زمان خودش درگیر میشود و آن را به چالش میکشد.
جدای از آن تابوشکنی میکند و چیزهایی را در شعرش وارد میکند که در آن زمان واقعاً شوکآور بود. شهامت فروغ بینظیر است. ما که از شخصیتهای زن در آثار لورکا و بیضایی صحبت میکنیم یکی از الگوهای این زنان فروغ فرخزاد است.
مهمانهای من که تا به حال دربارهشان صحبت کردیم همه نوآوری کردند و سنتشکنی کردند از بیضایی، لورکا، سوسن تسلیمی و فروغ فرخزاد. برای همین فکر کردم که نمیشود از شخصیتهای زن صحبت کرد و فروغ را در این مهمانی نداشت. برای همین من فروغ را دعوت کردم که باشد حالا بعد میبینیم که سر میز شام چه میگذرد.
مهمان پنجم شما پیتر بروک نمایشنامهنویس انگلیسی است. شما چه علاقهای به بروک دارید؟
او یکی از شخصیتهای معتبر تئاتری جهان است که من ارادت زیادی به او دارم. بسیار از او تأثیر گرفتم. اگر از شخصیتهای غیراروپایی تئاتر یکی را انتخاب کنم که بسیار از او آموختم، بهرام بیضایی است و از بین شخصیتهای اروپایی و غربی اولین کس برای من بروک است.
میهمانان سهیل پارسا/ پیتر بروک
پیتر بروک (۱۹۲۵ م.): کارگردان بریتانیایی
آثار: چشم در برابر چشم، شاه لیر، رویای نیمهشب تابستان، اُرگاست در پرسپولیس، و آثار دیگر
دلیل دعوت: او یکی از شخصیتهای معتبر تئاتری جهان است که من ارادت زیادی به او دارم. بسیار از او تأثیر گرفتم. زیبایی کارهای پیتر بروک نیز در سنتشکنی است و من همیشه شیفته این کارگردان بزرگ تئاتر بودم.
من همیشه شیفته این کارگردان بزرگ تئاتر بودم. زیبایی کارهای پیتر بروک همانطور که درباره شخصیتهای قبلی هم صحبت کردم در سنت شکنی است. او یکی از نوآورترین کارگردانهای تئاتر جهان است. او وقعاً یکی از شخصیتهای استثنایی قرن بیستم است که هنوز کارهایش ادامه دارد و به قرن بیست و یک هم وارد شده.
ببینید بروک تمام آن سنتهای کهنه و دردآور تئاتر را به نوعی میشکند. او انگلیسی زبان و هم کشوری شکسپیر است. ولی شکسپیر را از تمام آن لباسهای فاخر و دکورهای عظیم نجات میدهد و به روح و اصل جوهر شکسپیر برمیگردد و کارهایش را ساده میکند. برای همین است که تماشاچی دوباره برمیگردد و یک ارتباط جدید با آثار کلاسیک و شکسپیر بر قرار میکند.
یکی دیگر از دلایل حضور پیتر بروک در این مهمانی علاقهاش به تئاتر شرق و به خصوص به تئاتر ایران است. بروک بارها قبل از انقلاب به ایران سفر کرد و تعزیه میدید. واقعاً نمایشهای تعزیه موجب تحول اساسی در نظریات پیتر بروک میشود. من موقعی که اجرای هملت او را در سال ۲۰۰۳ در پاریس دیدم، دقیقاً عناصر تعزیه و تئاتر ایران را میشد در آن دید.
به خاطر عشقش به هنر شرق دو تا از کارهای برجستهاش یکی «مهابهاراتا» است که بر اساس اسطورهها و افسانههای هند است و دیگری «منطق الطیر» عطار یا مجمع مرغان. برای همین از ایشان هم دعوت کردم. فکر میکنم که در این جمع این پنج شخصیت خیلی راحت میتوانند با هم ارتباط برقرار کنند.
بسیار عالی. حالا آقای پارسا برای پیتر بروک و لورکا و سه مهمان ایرانی که دارید برای آنها میخواهید چه غذایی تهیه کنید؟
ای داد و بیداد. واقعاً تهیه غذا برای من یک چالش بود. این بیشتر وقت مرا گرفت تا توصیف مهمانان من. من غذا پختن را دوست دارم و یکی از تفریحات من است و از آن خیلی لذت میبرم. ولی هیچوقت خودم را یک آشپز درجه یک و خوبی نمیدانم. ولی فکر کردم شاید یکی از غذاهایی را که نسبتاً در تهیه آن موفق بودم و خراب کاری نکردم خورش کرفس است.
بنابراین تصمیم گرفتم برای مهمانان خورش کرفس درست بکنم و برای تهیه آن خوب وقت بگذارم و پیاز و کرفس را به موقع سرخ کنم و غیره و حیثیت جامعه ایرانی و آشپزی ایرانی را جلوی دوستان ایرانی و خارجی نبرم. امیدوارم که موفق شده باشم و غذا آماده است که مهمانان بیایند برای صرف شام.
فکر کنم که خورش کرفس از آن غذاهای ایرانی است که با توجه به ترکیبات آن همه از آن خوششان بیاید حتی لورکای اسپانیایی و پیتر بروک انگلیسی و ایرانیها که معلوم است.
من مطمئن هستم که پیتر بروک در سفرهایش به ایران حتماً خورش کرفس خورده. در مورد لورکا هم فکر میکنم که بهترین کسی که بتواند او را راغب کند که این غذا را بخورد، سوسن است. سوسن توی این کارها خیلی خوب است. میتواند با لورکا صحبت کند و قانعش بکند که این غذا را بخورد.
خُب حالا آقای پارسا، مهمانان شما سر میز شام نشستهاند و خورش کرفس میخورند و آهنگ «بهار دلنشین» با صدای استاد بنان را گوش میدهند. بر سر میز شام درباره چه صحبت میکنید؟
من احتمالاً ترجیح میدهم که در این مهمانی شام شخصاً سکوت کنم و بنشینم به حرفهای پنج مهمانم گوش بدهم. من بسیار علاقهمندم که ببینم گفتوگوی بین سوسن و فروغ چه خواهد بود به عنوان دو زن یکی شاعر و دیگر بازیگر برجسته سینما و تئاتر.
در ضمن من خیلی علاقهمندم که ببینم بین بهرام بیضایی و لورکا چه اتفاقی میافتد. اینها چه جوری در مورد نمایشهایشان و شخصیتهای زنی که خلق کردند با هم صحبت میکنند. مطمين هستم که فروغ و سوسن سؤالهای اساسی دارند و با بیضایی و لورکا در مورد شخصیتهای زن صحبت میکنند.
از همه جالبتر برای من این است که در این جمع یک کارگردان بزرگ تئاتر حضور دارد و من مترصدم که بدانم پیتر بروک با بیضایی و لورکا دو نمایشنامهنویس برجسته ما درباره چه صحبت میکند. شاید پیتر بروک وادار بشود که یکی از کارهای بهرام بیضایی را روی صحنه ببرد. من فکر میکنم که دیگر زمانش رسیده تا پیتر بروک یکی از کارهای بیضایی را کارگردانی کند. شاید شرایط تا به حال نبوده ولی با آشنایی که با پیتر بروک دارم او این کار را میکرد و اگر جوانتر بود قطعاً میکرد.
هنرپیشهاش هم که هست، سوسن تسلیمی.
من هم حاضرم که دستیارش بشوم.
آقای پارسا با این مهمانانی که شما دارید و بحثهایی که آنها خواهند کرد تا بامداد مهمانی شما ادامه پیدا خواهد کرد. ولی وقت برنامه ما کوتاه است. از شما آقای سهیل پارسا سپاسگزارم که در برنامه میزبان شرکت کردید.
من هم از شما سپاسگزارم که مرا دعوت کردید.