آیت الله خامنهاى، رهبر جمهوری اسلامی، در پاسخ به استفتايى با اين مضمون "كه خواهشمند است در خصوص «التزام به ولايت فقيه» توضيح دهيد؛ به عبارت ديگر چگونه بايد عمل نماييم تا بدانيم كه به جانشين بر حق آقا امام زمان (عج) اعتقاد و التزام كامل داريم؟" مى گويد: "ولايت فقيه به معناى حاكميت مجتهد جامعالشرايط در عصر غيبت است و شعبهاى است از ولايت ائمه اطهار (عليهم السلام) كه همان ولايت رسول الله (صلى الله عليه وآله) مىباشد و همين كه از دستورات حكومتى ولى امر مسلمين اطاعت كنيد، نشانگر التزام كامل به آن است." (ايلنا، ۲۹ تير ۱۳۸۹) اين ديدگاه چه تصويرى از كاركرد قانون اساسى و حاكميت قانون در نظام ولايت فقيه ارائه مى كند؟ مردم اين "ولى امر مسلمين" را كه شعبهاى از ولايت معصوم است چگونه تشخيص مى دهند و وى چگونه به قدرت مى رسد؟
نمايندهى صنف روحانى باشد، كافى است
ولى فقيه در حكومت اسلامى كسى است كه منافع و دغدغههاى صنف روحانى و وفاداران به روحانيون را تامين مى كند. از اين جهت ديگر مهم نيست كه در پروندهى وى چه نكاتى موجود باشد يا چه عملكردى در مقام ولايت دارد. به همين لحاظ حتى مى توان با قيد قرعه يكى را از اين صنف انتخاب كرد: "اگر دو نفر در مورد حاكم شدن بر جامعه اسلامى تمام شرايط شان مساوى بود، اينجاست كه خبرگان به كار مىآيد و بايد در نهايت قرعه كشى كنند." (محمد تقى مصباح يزدى، ايلنا، ۷ ارديبهشت ۱۳۸۹) اين ديدگاه كه توسط مهم ترين نظريه پرداز جمهورى اسلامى از نظر ولى فقيه بيان مى شود مبتنى است بر سه پيش فرض: ۱) حكومت حق الهى روحانيون است، ۲) مردم حتى صلاحيت انتخاب اين حاكم روحانى را از ميان روحانيون ندارند، و ۳) حتى انتخاب به قيد قرعه بهتر از انتخاب مردم است.
روحانيت سالارى
قائلان به نظريهى ولايت فقيه (انتصابى يا انتخابى) حكومت را در انحصار قشر روحانيت مى دانند. اگر روحانيون نتوانستند با ملاكهاى موجود يكى را از ميان خود براى منصوب بودن از جانب خداوند برگزينند (آنها در مقام كشف يا تشخيص هستند و نه انتخاب) مى توانند به قيد قرعه يا شير و خط وى را بر گزينند. مهم آن است كه فردى غير روحانى به حكومت نرسد و امتياز قدرت و ثروت در اختيار اين قشر باشد: در اين شرايط ديگر اهميتى ندارد كه حاكم به چه روش معقول يا نامعقولى انتخاب مى شود.
حتى آن دسته از اصلاح طلبان مذهبى كه هنوز پس از رخدادهاى پس از انتخابات به ولايت فقيه و قانون اساسى جمهورى اسلامى اعلام وفادارى مى كنند نمى خواهند انحصار حاكميت در اختيار روحانيت مخدوش شود. اين گروهها كه هويت سياسى و امتيازات خويش را به وفادارى به روحانيت مديون هستند و تداوم منافع آنها در بقاى حكومت ولايت فقيه است نمى توانند با يك يا چند رخداد سياسى از هويت و امتيازات خود فاصله بگيرند.
وجه فاشيستى حكومت ولايت فقيه
براى به قدرت رسيدن يا در قدرت ماندن ولى فقيه لازم نيست اكثريت مردم با وى موافق باشند يا به وى راى دهند؛ همان كه گروهى با وى همراهى كنند و قدرت را به هر طريق به چنگ بياورد كافى است: "اگر مردم او را نخواستند او نمىتواند حاكميت كند چرا كه او به تنهايى نمىتواند وظايفش را انجام دهد ولى اگر كسانى آمدند و با او همراهى كردند كه اداره جامعه را بپذيرد، او واجب است كه حاكم جامعه باشد." (مصباح يزدى، ايلنا، ۷ ارديبهشت ۱۳۸۹) بدين ترتيب يك گروه اندك اما سازمان يافته و مسلح (بسيج و لباس شخصىها) مى توانند جايگزين مشروعيت مردمى شوند.
اين نوع پايگاه تراشى براى ولايت فقيه آن را كاملا مشابه رژيمهاى فاشيستى قرار مى دهد. از همين جهت است كه نزديك ترين نهادها به رهبرى قواى قهريهاند و نه حتى روحانيت: "سپاه نزديك ترين نهاد به رهبرى و پيشتاز عرصه عقيدتى و سياسى است"، (على سعيدى نماينده ولى فقيه در سپاه، خبرگزارى مهر، ۱۱ ارديبهشت ۱۳۸۹)
صدور حكم قتل مخالفان ولى فقيه
اهميت حفظ قدرت در دست نمايندهى كاست روحانى تا آنجاست كه حاكم مى تواند صدها تن از مخالفان خود را با توجيهاتى مثل ارتداد صرفا به دليل مخالفت با ولى فقيه از دم تيغ بگذراند. ولى فقيهِ قرعهاى در نظام اقتدارگرا و تماميت طلب تا بدانجا ارتقا پيدا مى كند كه بايد همهى مخالفان وى ساكت يا اعدام شوند: "مشروعيت ناشى از امام معصوم است و اگر كسى دانسته ولى فقيه را انكار كند و قبول نداشته باشد مرتد است چرا كه مثل آن است كه امام معصوم را قبول ندارد." (على مصباح يزدى، فارس، ۲۴ خرداد ۱۳۸۹)
تعبد
پرسش اساسى از قائلان به نظريهى انتصابى فقيه و انتخاب وى حتى به قيد قرعه آن است كه بر كدام اساس مذهبى و عقلانى در برابر اين فرد قرعهاى زانو زده و تعبد در برابر وى را طلب مى كنند. با كدام توجيه مى توان گروهى پيرو يك نفر را اصول گرا خواند؟ پيروان ولى فقيه نه اطاعت بلكه تعبد طلب مى كنند: "همه اصولگرايان نسبت به رهنمودهاى رهبرى تعبد دارند. ... رمز وحدت اصولگرايان در اطاعت و التزام عملى به فرامين رهبرى است." (حبيب الله عسگراولادى، دبير كل جبهه پيروان خط امام و رهبرى، كيهان، ۱۵ تير ۱۳۸۹)
همچنين چگونه نمايندگان اين فرد قرعهاى در شوراى نگهبان صافى امام زمان مى شوند: "شوراى نگهبان در بعد نگهبانى از مشروعيت نظام و صيانت از قانون اساسى ، به عنوان يك صافى مورد تاييد امام زمان(عج) است از اين جهت به عنوان صافى ناميده مىشود كه اگر در زمان انتخابات نباشد هركس و ناكس و هر دزد از راه رسيده با صرف سرمايهاى خواهد توانست راى مردم را به دست آورد كه تمام بهانهجويىها نسبت به اين نهاد مقدس به دليل اين نقش مهم مىباشد." (كاظم صديقى، امام جمعه موقت تهران، تابناك، ۲۵ تير ۱۳۸۹) مشخص است كه اين انتساب به امام زمان صرفا متوجه به طلب اطاعت محض از رهبرى و شوراى نگهبان منصوب وى است.
حقوق سياسى، منوط به درونى كردن ديكتاتورى
استيفاى حقوق سياسى افراد در ايران مثل نامزدى مجلس خبرگان يا مجلس شوراى اسلامى يا رياست جمهورى، قرار گرفتن در مقامات قضايى و اجرايى و حتى استادى دانشگاه منوط به التزام به ولايت فقيه است. بنا به تفسيرى كه خامنهاى از التزام دارد التزام به ولايت فقيه به معنى التزام به چارچوبهاى در نظر گرفته شده براى وى در قانون اساسى نيست بلكه الزام به اطاعت از دستورات شخص رهبر است.
خامنهاى با اين ديدگاه، قانون اساسى و اصولا حاكميت قانون را دفن كرده و سنگ قبر آن را نيز با همين حكم مزين مى كند. حكومتى كه مردم براى اظهار نظر و حضور در عرصهى سياسى بايد تابع يك نفر و نه قانون باشند و رهبر هرگاه خواست قوانين و روال قانون گذارى در كشور را با حكم حكومتى خود نقض كند حكومتى صراحتا ديكتاتورى است. دستور به التزام به اين ديكتاورى و اِعمال آن از طريق شوراى نگهبان و گزينشهاى ايدئولوژيك تلاش براى درونى كردن آن از طريق قدرت و منابع دولت است.
خودشیفتگی و جهانگشايى رهبر
اين كه يك فقيه شيعه خود را علنا "ولى امر مسلمين" به طور عام بخواند اوج خودشیفتگی يك فرد و بلند پروازى وى را انعكاس مى دهد ( بنا بر نظر سنجى موسسهى ملى پژوهش افكار عمومى وزارت ارشاد در سال ۱۳۷۸ وى فقط هفت درصد محبوبيت در كشور داشت؛ مسئولان وزارت ارشاد دولت خاتمى از انتشار نتايج خود دارى كردند و اين موسسه بعدا به اتهام همكارى با بيگانگان تعطيل شد. مديران و محققان آن نيز تحت تعقيب و بازداشت قرار گرفته و محاكمه شدند).
خامنهاى حتى به عنوان ولى امر اكثريت مردم در ايران به رسميت شناخته نمى شود و صرفا با زور اسلحه و اعتراف گيرى و بستن فضاى كشور حكومت مى كند؛ حتى اكثريت شيعيان عراق، آذربايجان، افغانستان و بحرين وى را ولى امر خود نمى دانند. در لبنان نيز كيسههاى صد دلارى تعيين مى كنند چه كسى ولى امر است و نه خامنهاى.
در دو دههى اخير رسانههاى دولتى، آیت الله خامنهاى را ولى امر مسلمين جهان مى خواندند و ناظران مسائل ايران در عين دروغ پنداشتن اين امر آن را نشانهى مداحى كارمندان دستگاه ولايت از وى تلقى مى كردند. همچنين اين خوانش به معناى خوى امپرياليستى سپاه پاسداران براى كسب قدرت در جهان اسلام از هر طريق و بالاخص از طريق قواى قهريه گرفته مى شد. اما هنگامى كه شخص ولى فقيه خود را ولى امر مسلمين مى خواند اين را بايد به نشانهى ۱) خودشیفتگی (نارسيسيسم) فردى وى، ۲) ماهيت تجاوز پيشهى رژيم تحت وى يا تلاش آن براى كسب قدرت لازم براى اين تجاوز پيشگى (تلاش اين رژيم براى فتح قدرت سياسى در ديگر كشورهايى با اكثريت مسلمان) و ۳) نگرش پيشوايى سياسى (و نه معنوى) به خود در جهان اسلام، گرفت.
واژهها از واقعيتها حكايت مى كنند
كلمات و عبارات افراد داراى معنى هستند و بايد آنها را جدى گرفت. نمى توان سخنان و نوشته هاى قدرتمند ترين فرد يك كشور را سهو قلم فرض و تفاسير غير محتمل بر آنها بار كرد، مثل اين كه منظور ايشان از مسلمين "شيعيان" است يا فقط "شيعيان ايران" يا "مردم ايران" را مد نظر داشتهاند. استفادهى تمام دستگاه هاى تبليغاتى رژيم از اين گونه عبارات و بسط حوزهى نفوذ امنيتى و نظامى در منطقه از لبنان تا يمن و از فلسطين تا افغانستان قرينههايى هستند براى گرفتن سخنان خامنه اى به همان معنايى كه الفاظ به خوبى آنها را گواهى مى دهند.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
* دیدگاه های مطرح شده در این مقاله الزاما بازتاب دهنده نظرات رادیو فردا نیست.
نمايندهى صنف روحانى باشد، كافى است
ولى فقيه در حكومت اسلامى كسى است كه منافع و دغدغههاى صنف روحانى و وفاداران به روحانيون را تامين مى كند. از اين جهت ديگر مهم نيست كه در پروندهى وى چه نكاتى موجود باشد يا چه عملكردى در مقام ولايت دارد. به همين لحاظ حتى مى توان با قيد قرعه يكى را از اين صنف انتخاب كرد: "اگر دو نفر در مورد حاكم شدن بر جامعه اسلامى تمام شرايط شان مساوى بود، اينجاست كه خبرگان به كار مىآيد و بايد در نهايت قرعه كشى كنند." (محمد تقى مصباح يزدى، ايلنا، ۷ ارديبهشت ۱۳۸۹) اين ديدگاه كه توسط مهم ترين نظريه پرداز جمهورى اسلامى از نظر ولى فقيه بيان مى شود مبتنى است بر سه پيش فرض: ۱) حكومت حق الهى روحانيون است، ۲) مردم حتى صلاحيت انتخاب اين حاكم روحانى را از ميان روحانيون ندارند، و ۳) حتى انتخاب به قيد قرعه بهتر از انتخاب مردم است.
روحانيت سالارى
قائلان به نظريهى ولايت فقيه (انتصابى يا انتخابى) حكومت را در انحصار قشر روحانيت مى دانند. اگر روحانيون نتوانستند با ملاكهاى موجود يكى را از ميان خود براى منصوب بودن از جانب خداوند برگزينند (آنها در مقام كشف يا تشخيص هستند و نه انتخاب) مى توانند به قيد قرعه يا شير و خط وى را بر گزينند. مهم آن است كه فردى غير روحانى به حكومت نرسد و امتياز قدرت و ثروت در اختيار اين قشر باشد: در اين شرايط ديگر اهميتى ندارد كه حاكم به چه روش معقول يا نامعقولى انتخاب مى شود.
حتى آن دسته از اصلاح طلبان مذهبى كه هنوز پس از رخدادهاى پس از انتخابات به ولايت فقيه و قانون اساسى جمهورى اسلامى اعلام وفادارى مى كنند نمى خواهند انحصار حاكميت در اختيار روحانيت مخدوش شود. اين گروهها كه هويت سياسى و امتيازات خويش را به وفادارى به روحانيت مديون هستند و تداوم منافع آنها در بقاى حكومت ولايت فقيه است نمى توانند با يك يا چند رخداد سياسى از هويت و امتيازات خود فاصله بگيرند.
وجه فاشيستى حكومت ولايت فقيه
براى به قدرت رسيدن يا در قدرت ماندن ولى فقيه لازم نيست اكثريت مردم با وى موافق باشند يا به وى راى دهند؛ همان كه گروهى با وى همراهى كنند و قدرت را به هر طريق به چنگ بياورد كافى است: "اگر مردم او را نخواستند او نمىتواند حاكميت كند چرا كه او به تنهايى نمىتواند وظايفش را انجام دهد ولى اگر كسانى آمدند و با او همراهى كردند كه اداره جامعه را بپذيرد، او واجب است كه حاكم جامعه باشد." (مصباح يزدى، ايلنا، ۷ ارديبهشت ۱۳۸۹) بدين ترتيب يك گروه اندك اما سازمان يافته و مسلح (بسيج و لباس شخصىها) مى توانند جايگزين مشروعيت مردمى شوند.
اين نوع پايگاه تراشى براى ولايت فقيه آن را كاملا مشابه رژيمهاى فاشيستى قرار مى دهد. از همين جهت است كه نزديك ترين نهادها به رهبرى قواى قهريهاند و نه حتى روحانيت: "سپاه نزديك ترين نهاد به رهبرى و پيشتاز عرصه عقيدتى و سياسى است"، (على سعيدى نماينده ولى فقيه در سپاه، خبرگزارى مهر، ۱۱ ارديبهشت ۱۳۸۹)
صدور حكم قتل مخالفان ولى فقيه
اهميت حفظ قدرت در دست نمايندهى كاست روحانى تا آنجاست كه حاكم مى تواند صدها تن از مخالفان خود را با توجيهاتى مثل ارتداد صرفا به دليل مخالفت با ولى فقيه از دم تيغ بگذراند. ولى فقيهِ قرعهاى در نظام اقتدارگرا و تماميت طلب تا بدانجا ارتقا پيدا مى كند كه بايد همهى مخالفان وى ساكت يا اعدام شوند: "مشروعيت ناشى از امام معصوم است و اگر كسى دانسته ولى فقيه را انكار كند و قبول نداشته باشد مرتد است چرا كه مثل آن است كه امام معصوم را قبول ندارد." (على مصباح يزدى، فارس، ۲۴ خرداد ۱۳۸۹)
تعبد
پرسش اساسى از قائلان به نظريهى انتصابى فقيه و انتخاب وى حتى به قيد قرعه آن است كه بر كدام اساس مذهبى و عقلانى در برابر اين فرد قرعهاى زانو زده و تعبد در برابر وى را طلب مى كنند. با كدام توجيه مى توان گروهى پيرو يك نفر را اصول گرا خواند؟ پيروان ولى فقيه نه اطاعت بلكه تعبد طلب مى كنند: "همه اصولگرايان نسبت به رهنمودهاى رهبرى تعبد دارند. ... رمز وحدت اصولگرايان در اطاعت و التزام عملى به فرامين رهبرى است." (حبيب الله عسگراولادى، دبير كل جبهه پيروان خط امام و رهبرى، كيهان، ۱۵ تير ۱۳۸۹)
همچنين چگونه نمايندگان اين فرد قرعهاى در شوراى نگهبان صافى امام زمان مى شوند: "شوراى نگهبان در بعد نگهبانى از مشروعيت نظام و صيانت از قانون اساسى ، به عنوان يك صافى مورد تاييد امام زمان(عج) است از اين جهت به عنوان صافى ناميده مىشود كه اگر در زمان انتخابات نباشد هركس و ناكس و هر دزد از راه رسيده با صرف سرمايهاى خواهد توانست راى مردم را به دست آورد كه تمام بهانهجويىها نسبت به اين نهاد مقدس به دليل اين نقش مهم مىباشد." (كاظم صديقى، امام جمعه موقت تهران، تابناك، ۲۵ تير ۱۳۸۹) مشخص است كه اين انتساب به امام زمان صرفا متوجه به طلب اطاعت محض از رهبرى و شوراى نگهبان منصوب وى است.
حقوق سياسى، منوط به درونى كردن ديكتاتورى
استيفاى حقوق سياسى افراد در ايران مثل نامزدى مجلس خبرگان يا مجلس شوراى اسلامى يا رياست جمهورى، قرار گرفتن در مقامات قضايى و اجرايى و حتى استادى دانشگاه منوط به التزام به ولايت فقيه است. بنا به تفسيرى كه خامنهاى از التزام دارد التزام به ولايت فقيه به معنى التزام به چارچوبهاى در نظر گرفته شده براى وى در قانون اساسى نيست بلكه الزام به اطاعت از دستورات شخص رهبر است.
خامنهاى با اين ديدگاه، قانون اساسى و اصولا حاكميت قانون را دفن كرده و سنگ قبر آن را نيز با همين حكم مزين مى كند. حكومتى كه مردم براى اظهار نظر و حضور در عرصهى سياسى بايد تابع يك نفر و نه قانون باشند و رهبر هرگاه خواست قوانين و روال قانون گذارى در كشور را با حكم حكومتى خود نقض كند حكومتى صراحتا ديكتاتورى است. دستور به التزام به اين ديكتاورى و اِعمال آن از طريق شوراى نگهبان و گزينشهاى ايدئولوژيك تلاش براى درونى كردن آن از طريق قدرت و منابع دولت است.
خودشیفتگی و جهانگشايى رهبر
اين كه يك فقيه شيعه خود را علنا "ولى امر مسلمين" به طور عام بخواند اوج خودشیفتگی يك فرد و بلند پروازى وى را انعكاس مى دهد ( بنا بر نظر سنجى موسسهى ملى پژوهش افكار عمومى وزارت ارشاد در سال ۱۳۷۸ وى فقط هفت درصد محبوبيت در كشور داشت؛ مسئولان وزارت ارشاد دولت خاتمى از انتشار نتايج خود دارى كردند و اين موسسه بعدا به اتهام همكارى با بيگانگان تعطيل شد. مديران و محققان آن نيز تحت تعقيب و بازداشت قرار گرفته و محاكمه شدند).
خامنهاى حتى به عنوان ولى امر اكثريت مردم در ايران به رسميت شناخته نمى شود و صرفا با زور اسلحه و اعتراف گيرى و بستن فضاى كشور حكومت مى كند؛ حتى اكثريت شيعيان عراق، آذربايجان، افغانستان و بحرين وى را ولى امر خود نمى دانند. در لبنان نيز كيسههاى صد دلارى تعيين مى كنند چه كسى ولى امر است و نه خامنهاى.
در دو دههى اخير رسانههاى دولتى، آیت الله خامنهاى را ولى امر مسلمين جهان مى خواندند و ناظران مسائل ايران در عين دروغ پنداشتن اين امر آن را نشانهى مداحى كارمندان دستگاه ولايت از وى تلقى مى كردند. همچنين اين خوانش به معناى خوى امپرياليستى سپاه پاسداران براى كسب قدرت در جهان اسلام از هر طريق و بالاخص از طريق قواى قهريه گرفته مى شد. اما هنگامى كه شخص ولى فقيه خود را ولى امر مسلمين مى خواند اين را بايد به نشانهى ۱) خودشیفتگی (نارسيسيسم) فردى وى، ۲) ماهيت تجاوز پيشهى رژيم تحت وى يا تلاش آن براى كسب قدرت لازم براى اين تجاوز پيشگى (تلاش اين رژيم براى فتح قدرت سياسى در ديگر كشورهايى با اكثريت مسلمان) و ۳) نگرش پيشوايى سياسى (و نه معنوى) به خود در جهان اسلام، گرفت.
واژهها از واقعيتها حكايت مى كنند
كلمات و عبارات افراد داراى معنى هستند و بايد آنها را جدى گرفت. نمى توان سخنان و نوشته هاى قدرتمند ترين فرد يك كشور را سهو قلم فرض و تفاسير غير محتمل بر آنها بار كرد، مثل اين كه منظور ايشان از مسلمين "شيعيان" است يا فقط "شيعيان ايران" يا "مردم ايران" را مد نظر داشتهاند. استفادهى تمام دستگاه هاى تبليغاتى رژيم از اين گونه عبارات و بسط حوزهى نفوذ امنيتى و نظامى در منطقه از لبنان تا يمن و از فلسطين تا افغانستان قرينههايى هستند براى گرفتن سخنان خامنه اى به همان معنايى كه الفاظ به خوبى آنها را گواهى مى دهند.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
* دیدگاه های مطرح شده در این مقاله الزاما بازتاب دهنده نظرات رادیو فردا نیست.