حسن روحانی یکی از نزدیکترین افراد به هاشمی رفسنجانی است. پیروزی او در انتخابات را میتوان به نوعی پیروزی هاشمی رفسنجانی به شمار آورد. البته بدون تردید حمایت خاتمی و اصلاحطلبان نیز در پیروزی روحانی نقش مؤثری ایفا کرد.
هاشمی آنقدر از پیروزی حسن روحانی خشنود شد که با چشم بستن بر واقعیتهایی چون: اجازه کاندیداتوری ندادن به چهرههای شاخص اصلاحطلب، رد صلاحیت خود او و شمار دیگری از نامزدها، و...، در روز بعد از انتخابات گفت:
با همه معیارها، ایران همچنان فاقد انتخابات دموکراتیک است، چه رسد به «دموکراتترین انتخابات دنیا». شورای نگهبان بسیاری از «خودی»ها را هم رد صلاحیت کرده و میکند، چه رسد به مخالفان معتقد به مشی مسالمتآمیز که همیشه از حق کاندیداتوری محروم بودهاند.
این مسائل محل نزاع نوشتار کنونی نبوده و نیست. اکثریت مردم ایران خواهان تغییر، بهبود وضعیت زندگی، لغو تحریمهای فلجکننده اقتصادی، حل مسئله هستهای و بهبود روابط با دولتهای غربی و آمریکا هستند. همه اینها جزو برنامهها و وعدههای حسن روحانی بود.
هر ناظر بیطرفی میداند که در ایران انقلاب یا تغییر رژیم صورت نگرفته و روحانی باید در چارچوب همین رژیم وعدههای خود را محقق سازد. چارچوبهای صلب از ابتدا در برابر او قرار گرفته و کابینه معرفیشده از سوی وی به خوبی نشانگر وضعیت است. ضمن آنکه این احتمال را هم نمیتوان نادیده گرفت که مجلس تحت عنوان «فتنه گران»، صلاحیت برخی از وزرا را رد کند.
این مسائل هم محل نزاع این مقاله نیست. مسئله این است که روحانی برای مذاکره با دولتهای غربی بر سر مسئله هستهای و لغو تحریمهای فلجکننده اقتصادی بسیار خردمندانه عمل کند تا براساس منافع ملی توافقی به دست آید که به بهبودی روابط و لغو تحریمها منتهی شود. اگر سازشی صورت نگیرد، اگر روابط بهبود نیابد، اگر تحریمها افزایش یابند، بهترین اقتصاددانان جهان نیز نمیتوانند جامعه ایران را از نابودی درونی ناشی از تحریمهای فلجکننده اقتصادی نجات دهند.
مدعا این نیست که تحریمها لزوماً به سرنگونی جمهوری اسلامی منتهی خواهد شد (نمونههای عراق، کره شمالی، کوبا، و...ناقض رابطه علی میان تحریمها و سرنگونی رژیم است)، بلکه مدعا این است که تحریمها جامعه ایران را از درون ویران خواهد ساخت. به گزارش یونیسف و مادلین آلبرایت، وزیرامور خارجه وقت آمریکا، ۱۳ سال تحریم اقتصادی عراق به مرگ نیم میلیون کودک زیر پنج سال عراقی منتهی شد.
طرف اصلی ایران در کل این داستان دولت اسرائیل است که تیم نتانیاهو/شیمون پرز از ۲۰ سال پیش تاکنون دائماً گفتهاند که ظرف چند سال آینده ایران موفق به ساخت بمب اتمی خواهد شد. بدین ترتیب آنان توانستهاند از طریق تهدید دائمی به حمله نظامی به ایران، تحریمهای فلجکننده را به تصویب برسانند. دلیل این امر، ساختار سیاسی آمریکا است که در آن به گفته وزیر دفاع کنونیاش -چاک هیگل- کنگره و سنا تحت سیطره لابی اسرائیل قرار داشته و به جای منافع ملی آمریکا به دنبال تأمین منافع اسرائیل بوده و هستند (رجوع شود به مقالههای «تنها شدن آمریکا در حمایت از ستم»، «طرح اسرائیل برای نابودی ایران» و «طرح تونی بلر نژادپرست برای کلنگی کردن ایران»). زمانی ریچارد مورفی، وزیر امورخارجه اسبق آمریکا، گفته بود که مسئله رابطه ایران و آمریکا در تهران و واشنگتن حل نخواهد شد، بلکه در تلآویو حل خواهد شد.
درک این ساختار سیاسی- چگونگی رابطه آمریکا و اسرائیل- برای زمامداران ایران از نان شب واجبتر است. نتانیاهو طی سالهای گذشته بخوبی از احمدینژاد برای پیشبرد مقاصدش استفاده کرد. او در اجلاس سال گذشته سازمان ملل -که نقاشی از بمب اتمی ایران کشید و گفت، هاشمی رفسنجانی که یکی از روحانیون میانهرو ایران قلمداد میشود گفته است با یک بمب میتوان اسرائیل را نابود کرد (رجوع شود به مقاله «هاشمی رفسنجانی؛ از نابودی اسرائیل تا نجات ایران»).
رفتن احمدینژاد و آمدن حسن روحانی موجب خشم نتانیاهو شد تا جایی که گفت: روحانی «گرگ در لباس میش است، لبخند بزن و بمب بساز». در همان زمان طی مقالهای نوشتم: «آقای روحانی، لطفاً بازیچه نتانیاهو نشوید». قصد نتانیاهو عصبانی کردن روحانی و وادار کردن او به بیان سخنان تند علیه اسرائیل بود. استقبال دولتهای غربی از انتخاب حسن روحانی و احتمال بهبود روابط ایران و آمریکا و حل مسائل به شدت نتانیاهو را نگران کرده است. به همین دلیل تحت فشار لابی اسرائیل کنگره تحریمهای شدید جدیدی را به تصویب رساند.
حالا روز خبرنگار است و باید از خبرنگاران تجلیل به عمل آید و روزنامهنگاران زندانی، و کلیه زندانیان سیاسی، آزاد شوند. تبریک این روز به روزنامهنگاران مبارک است. اما هاشمی رفسنجانی در پیامی به مناسبت روز خبرنگار در ۱۶ مرداد ۱۳۹۲ نوشته است:
این سخنان در شرایط کنونی به سود نتانیاهو و به زیان ایران و حسن روحانی تمام خواهد شد. نتانیاهو و لابی طرفدار اسرائیل اینها را به شدت علم کرده و به سمع نمایندگان کنگره و سنا خواهند رساند و دولت اوباما را تحت فشار قرار خواهند داد. از همه بدتر این که هاشمی ضمن انتقاد از عملکر دولت اسرائیل، از «گروه افراطی یهودی» سخن گفته است. متأسفانه صنعت «اسلام ستیزی» به طور شبانهروزی در حال تولید بوده و رسانهها را هم به خدمت خود در آورده است. اما این گونه سخنان را رسانهها تحت عنوان «یهودستیزی» برجسته کرده و هزینه آن را باید مردم ایران بپردازند. اگرچه هاشمی به طور همزمان از همکاری پیروان ادیان و به بهشت رفتن یهودیان و مسیحیان سخن گفته است. اما دومی به درد نتانیاهو نمیخورد، اولی است که به کار او و لابی طرفدار اسرائیل میآید.
درست برخلاف هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی در مصاحبه مطبوعاتی ۱۵ مرداد ۱۳۹۲، خردمندانه ظاهر شد و نشان داد که با ساختار سیاسی آمریکا و روابط پیچیده آن با اسرائیل آشنا است. روحانی در پاسخ به پرسش خبرنگار ان بی سی آمریکا گفت:
روحانی از نقش اسرائیل در تصویب تحریمها در کنگره و سنا سخن گفت، بدون آنکه نامی از آن ذکر کند. دو نکته مهم در سخنان او وجود داشت:
الف- این گونه مصوبات به سود منافع اسرائیل و به زیان منافع آمریکا است.
ب- انتقاد خود را به «یک کشور» معطوف ساخت، و از واژگانی که تاکنون خامنهای/احمدینژاد/هاشمی رفسنجانی برای اسرائیل استفاده کردهاند، استفاده نکرد.
روحانی به صراحت گفت که اگر گفتار و رفتار آمریکا یکسان شود و به بازی برد- برد تن دهد، حاضر به مذاکره مستقیم با آمریکاست. شفافیت را افزایش داده و حقوق ایران را در چارچوب NPT دنبال خواهد کرد.
مسئله بسیار ساده است، روحانی که از همه سو تحت فشار قرار دارد، به کمک هاشمی رفسنجانی نیاز دارد، نه سخنانی که راه گفتوگوی او با دولتهای غربی به رهبری دولت آمریکا را مسدود سازد و بر تحریمهای فلجکننده اقتصادی بیفزاید.
تأمین «منافع ملی» ایران و بهبود وضعیت زندگی مردم نیازمند اولویتبندی درست است. رفع خطرهای نابودکننده در اولویت اول قرار دارد، نه بر زبان راندن سخنانی که جز زیان هیچ فایدهای برای مردم و منافع ملی ایران ندارد. به جای سخن گفتن علیه اسرائیل، باید ساختار سیاسی را تا حد ممکن دموکراتیزه ساخت تا دولت متکی بر رضایت مردم شده و قادر به چانهزنی در سطح جهانی شود.
نیروهایی که دل در گرو ایران و ایرانیان دارند، باید به فکر گسترش دموکراسی و بهبود وضعیت حقوق بشر در داخل باشند تا از این طریق دولت قدرتمند شود. با وجود زندانیان، بسته بودن فضای سیاسی، عدم فعالیت نهادهای مدنی، دولت نماینده جامعه به شمار نخواهد رفت. درست سخن گفتن مقتضای عقلانیت و تدبیر است.
هاشمی آنقدر از پیروزی حسن روحانی خشنود شد که با چشم بستن بر واقعیتهایی چون: اجازه کاندیداتوری ندادن به چهرههای شاخص اصلاحطلب، رد صلاحیت خود او و شمار دیگری از نامزدها، و...، در روز بعد از انتخابات گفت:
«اگر دشمنان جمهوری اسلامی ایران ذرهای انصاف داشته باشند، باید بپذیرند که ایران، دموکراتترین انتخابات دنیا را برگزار کرد و هیچ شبههای نمیتوانند به آن وارد کنند.»
با همه معیارها، ایران همچنان فاقد انتخابات دموکراتیک است، چه رسد به «دموکراتترین انتخابات دنیا». شورای نگهبان بسیاری از «خودی»ها را هم رد صلاحیت کرده و میکند، چه رسد به مخالفان معتقد به مشی مسالمتآمیز که همیشه از حق کاندیداتوری محروم بودهاند.
این مسائل محل نزاع نوشتار کنونی نبوده و نیست. اکثریت مردم ایران خواهان تغییر، بهبود وضعیت زندگی، لغو تحریمهای فلجکننده اقتصادی، حل مسئله هستهای و بهبود روابط با دولتهای غربی و آمریکا هستند. همه اینها جزو برنامهها و وعدههای حسن روحانی بود.
هر ناظر بیطرفی میداند که در ایران انقلاب یا تغییر رژیم صورت نگرفته و روحانی باید در چارچوب همین رژیم وعدههای خود را محقق سازد. چارچوبهای صلب از ابتدا در برابر او قرار گرفته و کابینه معرفیشده از سوی وی به خوبی نشانگر وضعیت است. ضمن آنکه این احتمال را هم نمیتوان نادیده گرفت که مجلس تحت عنوان «فتنه گران»، صلاحیت برخی از وزرا را رد کند.
این مسائل هم محل نزاع این مقاله نیست. مسئله این است که روحانی برای مذاکره با دولتهای غربی بر سر مسئله هستهای و لغو تحریمهای فلجکننده اقتصادی بسیار خردمندانه عمل کند تا براساس منافع ملی توافقی به دست آید که به بهبودی روابط و لغو تحریمها منتهی شود. اگر سازشی صورت نگیرد، اگر روابط بهبود نیابد، اگر تحریمها افزایش یابند، بهترین اقتصاددانان جهان نیز نمیتوانند جامعه ایران را از نابودی درونی ناشی از تحریمهای فلجکننده اقتصادی نجات دهند.
مدعا این نیست که تحریمها لزوماً به سرنگونی جمهوری اسلامی منتهی خواهد شد (نمونههای عراق، کره شمالی، کوبا، و...ناقض رابطه علی میان تحریمها و سرنگونی رژیم است)، بلکه مدعا این است که تحریمها جامعه ایران را از درون ویران خواهد ساخت. به گزارش یونیسف و مادلین آلبرایت، وزیرامور خارجه وقت آمریکا، ۱۳ سال تحریم اقتصادی عراق به مرگ نیم میلیون کودک زیر پنج سال عراقی منتهی شد.
طرف اصلی ایران در کل این داستان دولت اسرائیل است که تیم نتانیاهو/شیمون پرز از ۲۰ سال پیش تاکنون دائماً گفتهاند که ظرف چند سال آینده ایران موفق به ساخت بمب اتمی خواهد شد. بدین ترتیب آنان توانستهاند از طریق تهدید دائمی به حمله نظامی به ایران، تحریمهای فلجکننده را به تصویب برسانند. دلیل این امر، ساختار سیاسی آمریکا است که در آن به گفته وزیر دفاع کنونیاش -چاک هیگل- کنگره و سنا تحت سیطره لابی اسرائیل قرار داشته و به جای منافع ملی آمریکا به دنبال تأمین منافع اسرائیل بوده و هستند (رجوع شود به مقالههای «تنها شدن آمریکا در حمایت از ستم»، «طرح اسرائیل برای نابودی ایران» و «طرح تونی بلر نژادپرست برای کلنگی کردن ایران»). زمانی ریچارد مورفی، وزیر امورخارجه اسبق آمریکا، گفته بود که مسئله رابطه ایران و آمریکا در تهران و واشنگتن حل نخواهد شد، بلکه در تلآویو حل خواهد شد.
درک این ساختار سیاسی- چگونگی رابطه آمریکا و اسرائیل- برای زمامداران ایران از نان شب واجبتر است. نتانیاهو طی سالهای گذشته بخوبی از احمدینژاد برای پیشبرد مقاصدش استفاده کرد. او در اجلاس سال گذشته سازمان ملل -که نقاشی از بمب اتمی ایران کشید و گفت، هاشمی رفسنجانی که یکی از روحانیون میانهرو ایران قلمداد میشود گفته است با یک بمب میتوان اسرائیل را نابود کرد (رجوع شود به مقاله «هاشمی رفسنجانی؛ از نابودی اسرائیل تا نجات ایران»).
رفتن احمدینژاد و آمدن حسن روحانی موجب خشم نتانیاهو شد تا جایی که گفت: روحانی «گرگ در لباس میش است، لبخند بزن و بمب بساز». در همان زمان طی مقالهای نوشتم: «آقای روحانی، لطفاً بازیچه نتانیاهو نشوید». قصد نتانیاهو عصبانی کردن روحانی و وادار کردن او به بیان سخنان تند علیه اسرائیل بود. استقبال دولتهای غربی از انتخاب حسن روحانی و احتمال بهبود روابط ایران و آمریکا و حل مسائل به شدت نتانیاهو را نگران کرده است. به همین دلیل تحت فشار لابی اسرائیل کنگره تحریمهای شدید جدیدی را به تصویب رساند.
حالا روز خبرنگار است و باید از خبرنگاران تجلیل به عمل آید و روزنامهنگاران زندانی، و کلیه زندانیان سیاسی، آزاد شوند. تبریک این روز به روزنامهنگاران مبارک است. اما هاشمی رفسنجانی در پیامی به مناسبت روز خبرنگار در ۱۶ مرداد ۱۳۹۲ نوشته است:
«عصر انفجار اطلاعات است و هر حادثهای که در هر گوشه این جهان اتفاق بیفتد، خیلی سریع با عبور بر شهپر اطلاع رسانی به اقصی نقاط جهان میرسد و حتی اخیراً در کنار خبر، تصاویر و فیلم آن نیز مخابره میشود. مانند تصاویری که در زمان هجوم ارتش اشغالگر اسرائیل به غزه از جنایات و کشتار صهیونیستها پخش شد و به دنبال آن ادعای مظلومیّت کذایی گروه افراطی یهودی که بر اثر مظلومنمایی و تبلیغات غرب حاصل شده بود، بر باد رفت. تصویر به شهادت رسیدن نوجوانی در آغوش پدر در خیابانهای سرزمینهای اشغالی که نگذاشت ندای ریاکارانه حقوق بشری اسرائیل و حامیان جنایتپیشه آن، در گوش مردم جهان بنشیند.»
این سخنان در شرایط کنونی به سود نتانیاهو و به زیان ایران و حسن روحانی تمام خواهد شد. نتانیاهو و لابی طرفدار اسرائیل اینها را به شدت علم کرده و به سمع نمایندگان کنگره و سنا خواهند رساند و دولت اوباما را تحت فشار قرار خواهند داد. از همه بدتر این که هاشمی ضمن انتقاد از عملکر دولت اسرائیل، از «گروه افراطی یهودی» سخن گفته است. متأسفانه صنعت «اسلام ستیزی» به طور شبانهروزی در حال تولید بوده و رسانهها را هم به خدمت خود در آورده است. اما این گونه سخنان را رسانهها تحت عنوان «یهودستیزی» برجسته کرده و هزینه آن را باید مردم ایران بپردازند. اگرچه هاشمی به طور همزمان از همکاری پیروان ادیان و به بهشت رفتن یهودیان و مسیحیان سخن گفته است. اما دومی به درد نتانیاهو نمیخورد، اولی است که به کار او و لابی طرفدار اسرائیل میآید.
درست برخلاف هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی در مصاحبه مطبوعاتی ۱۵ مرداد ۱۳۹۲، خردمندانه ظاهر شد و نشان داد که با ساختار سیاسی آمریکا و روابط پیچیده آن با اسرائیل آشنا است. روحانی در پاسخ به پرسش خبرنگار ان بی سی آمریکا گفت:
«رأی مردم ایران در حماسه ۲۴ خرداد، خود یک اقدام جدی و معنادار بود که هنوز پاسخ عملی و متناسب با این حماسه از سوی مقامات آمریکا داده نشده است. بیانیه اخیر کاخ سفید نشانگر آن است که برخی از مسئولان آمریکایی هنوز درک صحیح و کاملی از واقعیتهای کشور و از این انتخابات و پیام ملت بزرگ ایران را ندارند. رفتارها متناقض و پیامها هم ناهمسو در گفتار و عمل. متأسفانه در آمریکا گروه فشار که گروه جنگطلب و مخالف گفتوگوهای سازنده هست، و در پی منافع یک کشور خارجی هست و بیشتر هم از او دستور میگیرد، منافع یک کشور خارجی و یک گروه، تحمیل شده بر نمایندگان مجلس آمریکا و ما میبینیم که حتی در این اقدامات، منافع آمریکا هم حتی مدنظر قرار نمیگیرد. دولت تدبیر و امید مبنایش اجماع ملی داخلی با عزم راسخ ملت ایران برای حراست از حقوق ملت، از مسیر تعامل سازنده، فعال و متناسب با اقدامات عملی طرفهای گفتوگوست. برای ما آنچه مهم است، پاسخ عملی دولت آمریکاست نه بیانیهها. ما همه اقدامات دولت آمریکا را به دقت رصد خواهیم کرد، به اقدامات عملی سازنده و معناداری اگر وجود داشته باشد قطعاً پاسخ مشابه و متناسب از طرف دولت ایران داده خواهد شد.»
روحانی از نقش اسرائیل در تصویب تحریمها در کنگره و سنا سخن گفت، بدون آنکه نامی از آن ذکر کند. دو نکته مهم در سخنان او وجود داشت:
الف- این گونه مصوبات به سود منافع اسرائیل و به زیان منافع آمریکا است.
ب- انتقاد خود را به «یک کشور» معطوف ساخت، و از واژگانی که تاکنون خامنهای/احمدینژاد/هاشمی رفسنجانی برای اسرائیل استفاده کردهاند، استفاده نکرد.
روحانی به صراحت گفت که اگر گفتار و رفتار آمریکا یکسان شود و به بازی برد- برد تن دهد، حاضر به مذاکره مستقیم با آمریکاست. شفافیت را افزایش داده و حقوق ایران را در چارچوب NPT دنبال خواهد کرد.
مسئله بسیار ساده است، روحانی که از همه سو تحت فشار قرار دارد، به کمک هاشمی رفسنجانی نیاز دارد، نه سخنانی که راه گفتوگوی او با دولتهای غربی به رهبری دولت آمریکا را مسدود سازد و بر تحریمهای فلجکننده اقتصادی بیفزاید.
تأمین «منافع ملی» ایران و بهبود وضعیت زندگی مردم نیازمند اولویتبندی درست است. رفع خطرهای نابودکننده در اولویت اول قرار دارد، نه بر زبان راندن سخنانی که جز زیان هیچ فایدهای برای مردم و منافع ملی ایران ندارد. به جای سخن گفتن علیه اسرائیل، باید ساختار سیاسی را تا حد ممکن دموکراتیزه ساخت تا دولت متکی بر رضایت مردم شده و قادر به چانهزنی در سطح جهانی شود.
نیروهایی که دل در گرو ایران و ایرانیان دارند، باید به فکر گسترش دموکراسی و بهبود وضعیت حقوق بشر در داخل باشند تا از این طریق دولت قدرتمند شود. با وجود زندانیان، بسته بودن فضای سیاسی، عدم فعالیت نهادهای مدنی، دولت نماینده جامعه به شمار نخواهد رفت. درست سخن گفتن مقتضای عقلانیت و تدبیر است.