لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ تهران ۰۳:۳۹

پاسخ به پرسش‌های اقتصادی؛ بخش اول: وضعیت کنونی و آینده اقتصاد ایران


به منظور جلوگیری از طولانی شدن پاسخ‌ها و پراکنده شدن آنها، پرسش‌های اقتصادی کاربران را پیرامون شش مقوله اصلی طبقه‌بندی کرده‌ایم: وضعیت کنونی و آینده اقتصاد ایران، برویم یا بمانیم، آینده بازارها، ورشکستگی بانک‌ها، ایران و چین و، سر انجام، نقش قدرت‌های خارجی در اقتصاد ایران.

یک) وضعیت کنونی و آینده اقتصاد ایران

شماری از کاربران در توصیف وضعیت کنونی اقتصاد ایران از کلماتی چون «بن‌بست» یا «ورشکستگی» استفاده کرده‌اند و، در این رابطه، ایده‌ها و پرسش‌هایی را پیش کشیده اند از جمله اینکه:

- چرا مسئولان نظام جمهوری اسلامی بی‌خیال هستند و اصلاحات نمی‌کنند؟

- آیا می توان تاریخ ورشکستگی و فروپاشی اقتصاد ایران را پیش‌بینی کرد؟

- تا ساختارهای سیاسی ایران تغییر نکند، اقتصاد آنهم دگرگون نمی‌شود. بدون تغییر حاکمیت کشور، در زمینه اقتصادی کاری از دست کسی ساخته نیست.

- با توجه به تسلط سپاه پاسداران بر اقتصاد ایران، آیا می‌توان از وضعیت فعلی بیرون آمد؟

- اقتصاد ایران به بادکنکی می‌ماند که هفتاد جای آن سوراخ شده. یک تیم اقتصادی، هر اندازه هم که قوی باشد، آیا می‌تواند چنین اقتصادی را به جایی برساند؟

پاسخ: کاربران گرامی رادیو فردا در تشخیص خود درباره وضعیت بسیار بد اقتصاد ایران اشتباه نمی‌کنند. کم نیستند مسئولان ارشد اقتصادی در جمهوری اسلامی که در بدبینی آنها سهیم‌اند و بی آنکه به صراحت بگویند، با اظهارات پراکنده خود درباره بخش‌های گوناگون تولیدی و مالی و بازرگانی کشور، نومیدی شدید خود را به نمایش می‌گذارند. در واقع استفاده از کلمه «ورشکستگی» برای توصیف وضعیت بانک‌ها یا صندوق‌های ورشکستگی در رسانه‌های کشور دیگر یک رویداد استثنایی نیست. زمین گیر شدن واحد های تولیدی، تعطیل شدن و یا زیر ظرفیت کار کردن آنها نیز مورد بحث دایمی محافل کارشناسی است. و این فهرست را می‌توان ادامه داد.

به بیان دیگر کار از «سیاه‌نمایی» منسوب به «رسانه‌های بیگانه» گذشته و کمتر کسی منکر از کار افتادن قطار اقتصاد ایران است. مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی آشکارا می‌گوید که برای بودجه عمرانی در سال آینده خورشیدی، کفتگیر به ده دیگ خورده و دیگر پولی در بساط نیست. دکتر مسعود نیلی مشاور اقتصادی رئیس‌جمهور می‌گوید که میزان تولید ناخالص سرانه کشور در حال حاضر حدود سی درصد کم‌تر از میزان آن در سال ۱۳۵۵ است. و در مورد آب، مهم‌ترین ماده استراتژیک برای جامعه ایرانی، عیسی کلانتری معاون رئیس‌جمهور و رئیس سازمان محیط زیست، وضعیت آن را چنین توصیف می‌کند: «به نظرم مدیریت آبی کشور در جهل است. ما الان در کشور بحران آب نداریم. از بحران گذشته‌ایم و ورشکسته‌ایم. مثل یک آدم ورشکسته. این به شدت خطرناک است برای حفظ این سرزمین هفت هشت هزار ساله که تمدن داشته است.»

با توصیف‌هایی از این دست درباره واقعیت‌های اقتصادی ایران، آنهم از سوی مسئولان ارشد و محافل کارشناسی رسمی در جمهوری اسلامی، می‌توان صفحات بسیار زیادی را پر کرد. این چند نمونه را به گونه‌ای پراکنده از این لحاظ نقل کردیم تا کاربران بدانند که نابسامانی‌های اقتصادی ایران را مردم با پوست و استخوان حس می‌کنند و صاحب منصبان نیز تلاشی در پنهان کردن آنها ندارند.

آیا چنین اقتصادی را، در چارچوب نظام سیاسی کنونی، می‌توان از راه اصلاحات سر و سامان داد؟

شمار زیادی از کاربران رادیو فردا به این که اصلاحات در جمهوری اسلامی بتواند تغییر مثبتی در وضعیت اقتصادی ایران به وجود بیاورد بدبین هستند. این بدبینی مسلما قابل درک است. طی سال‌های بعد از جنگ ایران و عراق، سه رئیس جمهوری اسلامی با وعده اصلاحات اقتصادی بر سر کار آمدند، ولی دور دوم ریاستشان بر دستگاه اجرایی را با ناکامی به پایان رساندند. سیاست‌های اقتصادی اکبر هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی در چهارسال آخر زمامداری‌شان عملاً دچار فلج شد و از شواهد پیدا است که حسن روحانی نیز سرنوشتی بهتر از آنها نخواهد داشت.

این واقعیات را نمی‌توان انکار کرد. ولی آیا یک تحلیلگر اقتصادی تنها می تواند به تأکید بر بن‌بست اقتصادی کشور و یادآوری شکست سیاست‌های اصلاحی اکتفا کند؟ از آن بن‌بست و از این شکست، چه درسی می‌توان گرفت؟

از دیدگاه شماری از کاربران، یک اقتصاددان باید به صورت منطقی به این نتیجه برسد که اصولاً در شرایط سیاسی ویژه ایران (یا «تا وقتی اینها هستند») هر راه حلی که برای دور کردن اقتصاد کشور از لبه پرتگاه ارائه شود، اصولاً آب در هاون کوبیدن است. با این دیدگاه، اقتصاد دانان باید اصولاً دفتر و دستک خود را ببندند و تنها به گفتن این جمله اکتفا کنند که «با حکومت آخوندی کاری از پیش نخواهد رفت».

شماری از کاربران رادیو فردا بارها به راقم این سطور خرده گرفته‌اند که با بررسی تورم و رکود و فساد در ایران و راه‌های مقابله با این آفات، عملاً وقت خود را بر باد می‌دهد. به باور آنها هیچ تحولی در اقتصاد ایران به وجود نخواهد آمد مگر آنکه حاکمیت کنونی سرنگون شود. حتی هر گونه توصیه‌ای از سوی اقتصاددانان برای مقابله با تنگناهای اقتصادی، از دیدگاه بسیاری از مخالفان جمهوری اسلامی، از جمله در میان کاربران رادیو فردا، «همکاری با نظام» تلقی می‌شود.

نویسنده این یادداشت با چنین دیدگاهی موافق نیست. دستکم به سه دلیل:

الف) موکول کردن هر تحول مثبت اقتصادی به جا به جایی حاکمیت بر این تصور استوار است که در یک روز باشکوه «اینها» می‌روند و «آنها» می‌آیند و شرایط برای پایه‌ریزی یک اقتصاد شکوفا بر اساس یک سیاست مورد قبول همگانی فراهم خواهد شد. با این تصور، تا فرا رسیدن آن روز باید همه دست روی دست بگذارند و تنها به این تغییر سیاسی فکر کنند.

واقعیت زندگی سیاسی و اجتماعی و اقتصادی در ایران و جهان با این تصور نمی‌خواند. تجربه ایران، چه در دهه‌های پیش از انقلاب و چه بعد از آن، از ضعف شدید فرهنگ اقتصادی در جریان‌های گوناگون سیاسی کشور خبر می‌دهد. بسیاری از همین جریان‌ها، به ویژه در طیف‌های چپ و مذهبی، با زیر بناهای فکری اقتصاد آزاد که اساس شکوفایی اقتصادی در همه کشورهای پیشرفته و قدرت‌های نوظهور است، به شدت مخالف بوده و هنوز هم هستند. به رغم پیشرفت‌های چشمگیری که زمینه رشد فرهنگ اقتصادی را در کشور فراهم آورده‌اند، متأسفانه افکار چپ جهان سومی نیمه دوم قرن بیستم میلادی همچنان در لایه‌ها مهمی از جریان‌های سیاسی، چه در حاکمیت و چه در بیرون آن، نفوذ دارد.

شاید واقع‌بینانه‌تر باشد که به آن «روز با شکوه» آویزان نشویم و زمینه خروج از واپس‌ماندگی اقتصادی را بر پایه یک تحول فکری تدریجی فراهم بیاوریم.

ب) به رغم ضعف فرهنگ اقتصادی در جریان‌های سیاسی کشور، چه در حاکمیت و چه در اوپوزیسیون آن، شمار کارشناسان و استادان برجسته اقتصادی در ایران کم نیست. اینان در کانون‌های علمی و کارشناسی کشور حضور دارند، در رسانه‌ها فعالند و کارهای تحقیقاتی آنها اغلب منطبق بر بالاترین سطح استانداردهای بین‌المللی است. بعضی از رسانه‌های اقتصادی ایران نیز از لحاظ غنای محتوا در سطح همتایان خود در غرب یا آسیا قرار دارند.

شماری از کاربران احتمالاً می‌پرسند که اگر ایران از توان کارشناسی آنهم در چنین سطحی برخوردار است، پس چرا اقتصادش به این روز سیاه نشسته است؟ پرسش آنها، و شگفتی‌شان، کاملاً موجه است. این را باید به دیگر تناقض‌های بزرگی اضافه کرد که جامعه ایرانی از آن رنج می‌کشد. در واقع این صدای کارشناسی به زور از دیوار های ضخیمی که به دور هسته مرکزی حاکمیت جمهوری اسلامی کشیده شده، عبور می‌کند. با این حال نمی‌توان گفت که تلاش کانون‌های کارشناسی و علمی کشور در راه تأثیرگذاری بر سیر رویدادها کلاً بی‌تأثیر بوده است. به برکت همین تلاش‌ها بود که اقتصاد ایران، به رغم مصیبت‌های سنگینی که بر آن وارد آمد، به سرنوشت اقتصادهای زیمبابوه و ونزوئلا دچار نشد.

ج) اصلاحات عمدتاً به شکست انجامیده و ساختارهای عمده اقتصادی کشور همچنان دست نخورده باقی مانده‌اند. در واقع ایران همچنان در گرداب یک اقتصاد بسیار پروار شده دولتی دست و پا می‌زند و با فروش نفت روزگار می‌گذراند. گفتیم که هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی در تغییر ساختارهای بنیادی اقتصاد ایران شکست خوردند و به نظر می‌رسد که حسن روحانی نیز سومین شکست را تجربه خواهد کرد.

به رغم آن دو شکست، و چشم‌انداز شکست تجربه سوم، نمی‌توان از اقتصاددانان انتظار داشت که فکر اصلاحات را یکسره رها کنند و در انتظار فراهم آمدن شرایط مساعد سیاسی، دست روی دست بگذارند. آنها باید به وظیفه بنیادی خود در راستای تحلیل علمی اقتصاد کشور، ریشه‌های نابسامانی و راه‌های مقابله با آن ادامه دهند.

ولی تحلیل اقتصادی، و ارائه راه حل برای خروج از بن‌بست‌های کنونی، به معنای به دست شستن از تحلیل سیاسی نیست. هر اقتصادی، برای تحول در راستای پیشرفت، به فضای سیاسی مساعد در داخلی و خارج نیاز دارد. با وجود یاس بزرگ ناشی از شرایط کنونی، امکانات بالقوه عظیم اقتصادی ایران را نمی‌توان نادیده گرفت. فعلیت بخشیدن به این امکانات ممکن نیست مگر آن که زمینه مشارکت همه ایرانی‌ها در بازسازی کشورشان فراهم بیاید و ایران، فارغ از تنش در روابط خارجی، به عضو عادی جامعه بین‌المللی بدل شود.

یکی از کاربران به نویسنده این سطور می‌گوید: «لطفاً امید واهی به مردم ندهید». این کاربر گرامی حق دارد نسبت به کسانی که امیدواری کاذب به وجود می‌آورند، بد بین باشد. ولی باید به همان اندازه، و یا بیشتر، به کسانی بدبین بود که همه در ها را بسته می‌بینند و کشور را از دست رفته می‌دانند. اگر چنین باشد، پرسش و پاسخ‌هایی از این دست دیگر به چه کار می‌آید؟

ادامه دارد...

XS
SM
MD
LG