(در قسمت پیشین در جریان بررسی وقایع روزهای پایانی حکومت مصدق خواندیم که در ادامه مجادله مصدق با شاه، نخست وزیر رفراندومی برای انحلال مجلس برگزار کرد. نتیجه این رفراندوم به روایت دولت این بود که نزدیک به ۱۰۰ درصد شرکت کنندگان به انحلال مجلس رای دادهاند. در این قسمت از وقایع روز ۲۵ مرداد خواهیم گفت.)
سرانجام بعد از ماهها تهدید از سوی نخست وزیر، رفراندوم برگزار شد و ظاهراً در جدال فرسایشی شاه و نخست وزیر، این بار بر خلاف روز ۹ اسفند، برگ برنده در دست مصدق بود.
روز ۲۱ مرداد سال ۳۲، زمانی بود که محمد مصدق تلاش کرد بیش از هر زمان دیگری اقتدارش را به رخ مخالفان بکشد. او در این روز نامهای به شاه نوشت و از او خواست تا برپایه نتیجه رفراندوم، مجلس شورای ملی را منحل کند و دستور برگزاری انتخاباتی جدید صادر کند.
این در حالی بود که از ماهها پیشتر دو قدرت بانفوذ بینالمللی در تلاش بودند تا مصدق را از قدرت پایین بکشند: بریتانیا که از نخستین روز و با قانون ملی شدن نفت با مصدق مخالف بود و آمریکا، متحد مهم بریتانیا در جهان که در پی تغییر دولت و تلاشهای بریتانیا، در پی سرنگونی نخستوزیر بود.
مخالف برکناری مصدق
اما طرح برکناری مصدق یک مخالف جدی داشت: شخص محمدرضا شاه!
یرواند آبراهامیان، مورخ ساکن نیویورک و نویسنده کتابهای کودتا و ایران بین دو انقلاب، معتقد است که فشارهای مستمر آمریکا و بریتانیا موجب شد تا او سرانجام با این طرح موافقت کند.
آبراهامیان میگوید: «بریتانیاییها و آمریکاییها، کلی با شاه سروکله زدند تا او را با این نقشه همراه کردند. در نهایت هم به او اولتیماتوم دادند و به شاه گفتند که ما بهرحال این عملیات را با تو یا بدون تو انجام میدهیم. و اگر به کودتا نپیوندی، بعد از کودتا دیگر نمیتوانیم جایگاه تو و حتی وجود نظام پادشاهی را تضمین کنیم. با چنین اولتیماتومی، شاه در دقیقه آخر تصمیم گرفت که از کودتا حمایت کند. و چون درک و پیشبینی درستی از اوضاع داشت، همانطور که فکر میکرد با پیوستن به کودتا وجهه ملی خود را از دست داد.»
با پیوستن شاه به نقشه برکناری مصدق، کمابیش دیگر دلیلی برای تعلل وجود نداشت.
این میان استعفای دسته جمعی نمایندگان هوادار مصدق و رفراندوم انحلال مجلس – هر چند از سوی مخالفان مصدق بیاعتبار خوانده میشد – اما شاه را در موقعیت منحصر به فردی قرار میداد تا در غیاب مجلس یا به اصطلاح دروان فترت، شخصا فرمان برکناری مصدق را صادر کند.
با توجه به آنچه در ۳۰ تیر سال قبل رخ داده بود، شاه جوان برای صدور فرمان برکناری مصدق محبوب تصمیم گرفت ابتدا پایتخت را ترک کند و سپس او را برکنار کند.
او به رامسر رفت و یک روز بعد از اینکه مصدق در نامهای خواهان صدور فرمان انحلال مجلس شده بود، در روز ۲۲ مرداد، دو فرمان را امضا کرد: یکی فرمان برکناری محمد مصدق از نخست وزیری و دیگری فرمان انتصاب فضلالله زاهدی به سمت نخستوزیری.
ورود نظامیان
دو روز بعد، در روز ۲۴ مرداد، سرهنگ نعمتالله نصیری فرمانده گارد شاهنشاهی، ابتدا فرمان نخستوزیری فضلالله زاهدی را در مخفیگاه این سناتور فراری به او ابلاغ کرد.
در همین روز به نخستوزیر خبر رسید که شاه در تدارک کودتایی علیه اوست.
همزمان، نصیری و زاهدی هم پیشبینی میکردند که برکناری مصدق به آسانی رخ نخواهد داد. به همین دلیل در روز ۲۴ مرداد، پیش از آنکه فرمان برکناری مصدق به او ابلاغ شود، افسران هوادار شاه وارد عمل شدند.
کوروش زعیم از جبهه ملی، ماجراهای این روز را چنین روایت میکند: «در روز ۲۴ مرداد کودتاچیان نخست به خانه دکتر فاطمی [وزیر امور خارجه مصدق] حمله میکنند و او را دستگیر میکنند. سپس به سراغ سرتیپ ریاحی، رئیس ستاد ارتش میروند. بعد از تیراندازی با تنها نگهبان خانه سرتیپ ریاحی، به درون ساختمان محل سکونت او میریزند و مهندس زیرکزاده – رهبر حزب ایران – و مهندس حقشناس – وزیر راه – را که با ریاحی در یک ساختمان زندگی میکردند، دستگیر میکنند. سرتیپ ریاحی یک ساعت زودتر به دستور مصدق به ستاد ارتش رفته بود. قرار بود که گارد شاهنشاهی مراکز مهم شهر مانند ستاد ارتش، وزارت جنگ، ایستگاه رادیو و وزارتخانهها را تصرف کنند و در مخابرات تمام خطوط ارتباطی با خارج را قطع کنند و همچنین تلفنخانه بازار را اشغال کنند.»
بعد از این اقدامات و روز پرتنش، افسران هواداران شاه یا آنطور که کوروش زعیم میگوید «کودتاچیان»، آماده میشوند تا فرمان برکناری نخست وزیر را به او ابلاغ کنند.
در این زمان، مصدق دفتر کارش را به خانهاش در خیابان کاخ منتقل کرده بود و سرهنگ نصیری باید در این محل فرمان را به نخست وزیر ابلاغ میکرد.
سرباز و زرهپوش
وقتی نصیری به در خانه مصدق رسید، ساعت از ۱۲ شب گذشته بود و عملا روز ۲۵ مرداد از راه رسیده بود.
او با دو کامیون سرباز، دو جیپ، یک زرهپوش جنگی و یک خودروی بیسیم به در خانه نخستوزیری رسید که روز قبل را با خبرهای ضد و نقیض وقوع یک کودتا سرکرده بود و تعدادی از نزدیکترین یارانش دستگیر شده بودند.
بدین ترتیب وقتی سرهنگ نصیری به خانه مصدق رسید، عملاً نظامیان محافظ نخست وزیر برای ورود او و سربازهای همراهش آماده بودند.
فرمان برکناری مصدق به دست او رسید، اما همزمان نصیری و همراهانش هم خلع سلاح و بازداشت شدند.
محمد مصدق، نخست وزیری که همواره به قانونگرایی شهره بود و البته اجرای قانون را، راه نجات کشور میدانست، در این نیمه شب تاریخی، یکی از حساسترین تصمیمات عمر سیاسی خود را گرفت.
او فرمان برکناری خود را نپذیرفت و از قدرت کنار نرفت.
در عوض اقدام سرهنگ نصیری در ابلاغ فرمان شاه را «کودتای گارد شاهنشاهی» نامید. از اینجای کار، اختلاف نظرها بر سر آنچه رخ داده آغاز میشود.
فرمان برکناری
هوشنگ نهاوندی که سالها بعد از ماجراهای سال ۳۲، خود زمانی در دوره قدرت محمدرضاشاه پهلوی سمتهایی چون وزارت علوم را به عهده داشته، به روایتی اعتقاد دارد که بر اساس آن، مصدق در ابتدا فرمان را پذیرفته است.
نهاوندی میگوید غلامحسین صدیقی (وزیر کشور) ابراهیم عالمی (وزیر کار) و سرتیپ محمدتقی ریاحی (رئیس ستاد ارتش) و علی اصغر بشیر فرهمند (رئیس اداره تبلیغات و رادیو) که هر چهار نفر در آن ساعات در منزل مصدق حضور داشتند، گفتهاند که نخستوزیر با دیدن فرمان، کار را تمام شده تلقی کرد و حتی پیامی رادیویی خطاب به ملت ایران ضبط کرد و در آن گفت که از نخستوزیری برکنار شده است.
به گفته هوشنگ نهاوندی، مصدق در این پیام از ملت ایران خواسته بود که سرنوشت خود را به دست بگیرد و این پیام را به بشیر فرهمند، رئیس رادیو، سپرد تا صبح از رادیو پخش شود.
اما در ادامه این شب پرماجرا و پیش از طلوع آفتاب، گروهی دیگر از یاران مصدق، از جمله حسین فاطمی و احمد زیرکزاده که از زندان آزاد شده بودند، به منزل او رفتند و چنانکه نهاوندی میگوید «این گروه و تعدادی دیگر به خصوص دکتر فاطمی، از مصدق خواستند تا به فرمان شاه گردن ننهد و خودش را نخستوزیر قانونی ایران خطاب کند.»
هوشنگ نهاوندی میگوید: «دکتر فاطمی در اعلامیه دوم که این بار دیگر ضبط نشد و به صدای مصدق نبود بلکه ابلاغ شد و از رادیو پخش شد، کلمه کودتای گارد شاهنشاهی را به کار برد.»
مصدق در حالی فرمان برکناری خود توسط شاه را نادیده گرفت که یکی از ویژگیهای همیشگی او در طول حیات سیاسیاش، پافشاری بر قانونمداری بوده است.
چگونه چنین نخست وزیری فرمان شاه را نادیده گرفت و کماکان خود را نخست وزیر قانونی خواند؟
عباس میلانی، مورخ و استاد دانشگاه استنفورد، استدلالهای مصدق را چنین شرح میدهد: «بر سر اینکه اول تمایل داشته فرمان را برکناری را بپذیرد و بعد بعضی از همراهانش رأی او را زدند، شک و تردید هست. من به قطع نمیدانم. اما بر اساس اعلامیه دولت، دلیل اصلی مصدق برای نپذیرفتن فرمان این است که یک کودتای نظامی رخ داده. از اینجا تا آخر عمر دولت مصدق در روز ۲۸ مرداد، دولت مصدق هرگز اعلام نمیکند که حکم عزلی وجود دارد، بلکه میگوید یک کودتای نظامی در شرف وقوع بود و ما سرکوب کردیم.»
به گفته میلانی، دلیل استفاده از واژه «کودتا» برای آنچه در روزهای ۲۴ و ۲۵ مرداد رخ داد، سازوکار ابلاغ حکم برکناری است؛ اینکه نصیری نامه را نیمهشب، همراه با سرباز و زرهپوش به دست او رسانده است.
ضمن اینکه بازداشت تعدادی از وزرای کابینه مصدق، پیش از ابلاغ حکم برکناریاش، به روایت طرفداران مصدق مبنی بر کودتا بودن وقایع این دو روز، کمک میکند.
در واقع ساز و کار ابلاغ حکم و اتفاقات روز ۲۴ مرداد، بخش مهمی از استدلالهای طرفداران مصدق برای زیرپا گذاشتن فرمان شاه است.
نپذیرفتن فرمان برکناری شاه توسط مصدق و عدم اشاره به این فرمان در بیانیه دولت در صبح روز ۲۵ مرداد، از نظر برخی صاحبنظران، دو گره مهم معمای ۲۵ مرداد هستند که پاسخ به ابهامات درباره آنها میتواند، بخشی از زوایای تاریک سقوط مصدق را روشن کند.
(در قسمت بعدی کماکان در ادامه بررسی وقایع روز ۲۵ مرداد نگاهی خواهیم انداخت به آنچه محمد مصدق در دادگاه خود برای نپذیرفتن فرمان برکناری مطرح کرد. همچنین سعی میکنیم از نگاه موافق و مخالف مصدق، مسئله تلاش برای مخفی نگاه داشتن فرمان برکناری توسط مصدق و هوادارانش را نیز بررسی کنیم.)
سرانجام بعد از ماهها تهدید از سوی نخست وزیر، رفراندوم برگزار شد و ظاهراً در جدال فرسایشی شاه و نخست وزیر، این بار بر خلاف روز ۹ اسفند، برگ برنده در دست مصدق بود.
روز ۲۱ مرداد سال ۳۲، زمانی بود که محمد مصدق تلاش کرد بیش از هر زمان دیگری اقتدارش را به رخ مخالفان بکشد. او در این روز نامهای به شاه نوشت و از او خواست تا برپایه نتیجه رفراندوم، مجلس شورای ملی را منحل کند و دستور برگزاری انتخاباتی جدید صادر کند.
این در حالی بود که از ماهها پیشتر دو قدرت بانفوذ بینالمللی در تلاش بودند تا مصدق را از قدرت پایین بکشند: بریتانیا که از نخستین روز و با قانون ملی شدن نفت با مصدق مخالف بود و آمریکا، متحد مهم بریتانیا در جهان که در پی تغییر دولت و تلاشهای بریتانیا، در پی سرنگونی نخستوزیر بود.
مخالف برکناری مصدق
اما طرح برکناری مصدق یک مخالف جدی داشت: شخص محمدرضا شاه!
یرواند آبراهامیان، مورخ ساکن نیویورک و نویسنده کتابهای کودتا و ایران بین دو انقلاب، معتقد است که فشارهای مستمر آمریکا و بریتانیا موجب شد تا او سرانجام با این طرح موافقت کند.
آبراهامیان میگوید: «بریتانیاییها و آمریکاییها، کلی با شاه سروکله زدند تا او را با این نقشه همراه کردند. در نهایت هم به او اولتیماتوم دادند و به شاه گفتند که ما بهرحال این عملیات را با تو یا بدون تو انجام میدهیم. و اگر به کودتا نپیوندی، بعد از کودتا دیگر نمیتوانیم جایگاه تو و حتی وجود نظام پادشاهی را تضمین کنیم. با چنین اولتیماتومی، شاه در دقیقه آخر تصمیم گرفت که از کودتا حمایت کند. و چون درک و پیشبینی درستی از اوضاع داشت، همانطور که فکر میکرد با پیوستن به کودتا وجهه ملی خود را از دست داد.»
با پیوستن شاه به نقشه برکناری مصدق، کمابیش دیگر دلیلی برای تعلل وجود نداشت.
این میان استعفای دسته جمعی نمایندگان هوادار مصدق و رفراندوم انحلال مجلس – هر چند از سوی مخالفان مصدق بیاعتبار خوانده میشد – اما شاه را در موقعیت منحصر به فردی قرار میداد تا در غیاب مجلس یا به اصطلاح دروان فترت، شخصا فرمان برکناری مصدق را صادر کند.
با توجه به آنچه در ۳۰ تیر سال قبل رخ داده بود، شاه جوان برای صدور فرمان برکناری مصدق محبوب تصمیم گرفت ابتدا پایتخت را ترک کند و سپس او را برکنار کند.
او به رامسر رفت و یک روز بعد از اینکه مصدق در نامهای خواهان صدور فرمان انحلال مجلس شده بود، در روز ۲۲ مرداد، دو فرمان را امضا کرد: یکی فرمان برکناری محمد مصدق از نخست وزیری و دیگری فرمان انتصاب فضلالله زاهدی به سمت نخستوزیری.
ورود نظامیان
دو روز بعد، در روز ۲۴ مرداد، سرهنگ نعمتالله نصیری فرمانده گارد شاهنشاهی، ابتدا فرمان نخستوزیری فضلالله زاهدی را در مخفیگاه این سناتور فراری به او ابلاغ کرد.
در همین روز به نخستوزیر خبر رسید که شاه در تدارک کودتایی علیه اوست.
همزمان، نصیری و زاهدی هم پیشبینی میکردند که برکناری مصدق به آسانی رخ نخواهد داد. به همین دلیل در روز ۲۴ مرداد، پیش از آنکه فرمان برکناری مصدق به او ابلاغ شود، افسران هوادار شاه وارد عمل شدند.
کوروش زعیم از جبهه ملی، ماجراهای این روز را چنین روایت میکند: «در روز ۲۴ مرداد کودتاچیان نخست به خانه دکتر فاطمی [وزیر امور خارجه مصدق] حمله میکنند و او را دستگیر میکنند. سپس به سراغ سرتیپ ریاحی، رئیس ستاد ارتش میروند. بعد از تیراندازی با تنها نگهبان خانه سرتیپ ریاحی، به درون ساختمان محل سکونت او میریزند و مهندس زیرکزاده – رهبر حزب ایران – و مهندس حقشناس – وزیر راه – را که با ریاحی در یک ساختمان زندگی میکردند، دستگیر میکنند. سرتیپ ریاحی یک ساعت زودتر به دستور مصدق به ستاد ارتش رفته بود. قرار بود که گارد شاهنشاهی مراکز مهم شهر مانند ستاد ارتش، وزارت جنگ، ایستگاه رادیو و وزارتخانهها را تصرف کنند و در مخابرات تمام خطوط ارتباطی با خارج را قطع کنند و همچنین تلفنخانه بازار را اشغال کنند.»
در روز ۲۴ مرداد کودتاچیان نخست به خانه دکتر فاطمی [وزیر امور خارجه مصدق] حمله میکنند و او را دستگیر میکنند. سپس به سراغ سرتیپ ریاحی، رئیس ستاد ارتش میروند. بعد از تیراندازی با تنها نگهبان خانه سرتیپ ریاحی، به درون ساختمان محل سکونت او میریزند و مهندس زیرکزاده – رهبر حزب ایران – و مهندس حقشناس – وزیر راه – را که با ریاحی در یک ساختمان زندگی میکردند، دستگیر میکنند.کوروش زعیم
در این زمان، مصدق دفتر کارش را به خانهاش در خیابان کاخ منتقل کرده بود و سرهنگ نصیری باید در این محل فرمان را به نخست وزیر ابلاغ میکرد.
سرباز و زرهپوش
وقتی نصیری به در خانه مصدق رسید، ساعت از ۱۲ شب گذشته بود و عملا روز ۲۵ مرداد از راه رسیده بود.
او با دو کامیون سرباز، دو جیپ، یک زرهپوش جنگی و یک خودروی بیسیم به در خانه نخستوزیری رسید که روز قبل را با خبرهای ضد و نقیض وقوع یک کودتا سرکرده بود و تعدادی از نزدیکترین یارانش دستگیر شده بودند.
بدین ترتیب وقتی سرهنگ نصیری به خانه مصدق رسید، عملاً نظامیان محافظ نخست وزیر برای ورود او و سربازهای همراهش آماده بودند.
فرمان برکناری مصدق به دست او رسید، اما همزمان نصیری و همراهانش هم خلع سلاح و بازداشت شدند.
محمد مصدق، نخست وزیری که همواره به قانونگرایی شهره بود و البته اجرای قانون را، راه نجات کشور میدانست، در این نیمه شب تاریخی، یکی از حساسترین تصمیمات عمر سیاسی خود را گرفت.
او فرمان برکناری خود را نپذیرفت و از قدرت کنار نرفت.
در عوض اقدام سرهنگ نصیری در ابلاغ فرمان شاه را «کودتای گارد شاهنشاهی» نامید. از اینجای کار، اختلاف نظرها بر سر آنچه رخ داده آغاز میشود.
فرمان برکناری
هوشنگ نهاوندی که سالها بعد از ماجراهای سال ۳۲، خود زمانی در دوره قدرت محمدرضاشاه پهلوی سمتهایی چون وزارت علوم را به عهده داشته، به روایتی اعتقاد دارد که بر اساس آن، مصدق در ابتدا فرمان را پذیرفته است.
نهاوندی میگوید غلامحسین صدیقی (وزیر کشور) ابراهیم عالمی (وزیر کار) و سرتیپ محمدتقی ریاحی (رئیس ستاد ارتش) و علی اصغر بشیر فرهمند (رئیس اداره تبلیغات و رادیو) که هر چهار نفر در آن ساعات در منزل مصدق حضور داشتند، گفتهاند که نخستوزیر با دیدن فرمان، کار را تمام شده تلقی کرد و حتی پیامی رادیویی خطاب به ملت ایران ضبط کرد و در آن گفت که از نخستوزیری برکنار شده است.
به گفته هوشنگ نهاوندی، مصدق در این پیام از ملت ایران خواسته بود که سرنوشت خود را به دست بگیرد و این پیام را به بشیر فرهمند، رئیس رادیو، سپرد تا صبح از رادیو پخش شود.
اما در ادامه این شب پرماجرا و پیش از طلوع آفتاب، گروهی دیگر از یاران مصدق، از جمله حسین فاطمی و احمد زیرکزاده که از زندان آزاد شده بودند، به منزل او رفتند و چنانکه نهاوندی میگوید «این گروه و تعدادی دیگر به خصوص دکتر فاطمی، از مصدق خواستند تا به فرمان شاه گردن ننهد و خودش را نخستوزیر قانونی ایران خطاب کند.»
هوشنگ نهاوندی میگوید: «دکتر فاطمی در اعلامیه دوم که این بار دیگر ضبط نشد و به صدای مصدق نبود بلکه ابلاغ شد و از رادیو پخش شد، کلمه کودتای گارد شاهنشاهی را به کار برد.»
مصدق در حالی فرمان برکناری خود توسط شاه را نادیده گرفت که یکی از ویژگیهای همیشگی او در طول حیات سیاسیاش، پافشاری بر قانونمداری بوده است.
بر اساس اعلامیه دولت، دلیل اصلی مصدق برای نپذیرفتن فرمان این است که یک کودتای نظامی رخ داده. از اینجا تا آخر عمر دولت مصدق در روز ۲۸ مرداد، دولت مصدق هرگز اعلام نمیکند که حکم عزلی وجود دارد، بلکه میگوید یک کودتای نظامی در شرف وقوع بود و ما سرکوب کردیم.عباس میلانی
عباس میلانی، مورخ و استاد دانشگاه استنفورد، استدلالهای مصدق را چنین شرح میدهد: «بر سر اینکه اول تمایل داشته فرمان را برکناری را بپذیرد و بعد بعضی از همراهانش رأی او را زدند، شک و تردید هست. من به قطع نمیدانم. اما بر اساس اعلامیه دولت، دلیل اصلی مصدق برای نپذیرفتن فرمان این است که یک کودتای نظامی رخ داده. از اینجا تا آخر عمر دولت مصدق در روز ۲۸ مرداد، دولت مصدق هرگز اعلام نمیکند که حکم عزلی وجود دارد، بلکه میگوید یک کودتای نظامی در شرف وقوع بود و ما سرکوب کردیم.»
به گفته میلانی، دلیل استفاده از واژه «کودتا» برای آنچه در روزهای ۲۴ و ۲۵ مرداد رخ داد، سازوکار ابلاغ حکم برکناری است؛ اینکه نصیری نامه را نیمهشب، همراه با سرباز و زرهپوش به دست او رسانده است.
ضمن اینکه بازداشت تعدادی از وزرای کابینه مصدق، پیش از ابلاغ حکم برکناریاش، به روایت طرفداران مصدق مبنی بر کودتا بودن وقایع این دو روز، کمک میکند.
در واقع ساز و کار ابلاغ حکم و اتفاقات روز ۲۴ مرداد، بخش مهمی از استدلالهای طرفداران مصدق برای زیرپا گذاشتن فرمان شاه است.
نپذیرفتن فرمان برکناری شاه توسط مصدق و عدم اشاره به این فرمان در بیانیه دولت در صبح روز ۲۵ مرداد، از نظر برخی صاحبنظران، دو گره مهم معمای ۲۵ مرداد هستند که پاسخ به ابهامات درباره آنها میتواند، بخشی از زوایای تاریک سقوط مصدق را روشن کند.
(در قسمت بعدی کماکان در ادامه بررسی وقایع روز ۲۵ مرداد نگاهی خواهیم انداخت به آنچه محمد مصدق در دادگاه خود برای نپذیرفتن فرمان برکناری مطرح کرد. همچنین سعی میکنیم از نگاه موافق و مخالف مصدق، مسئله تلاش برای مخفی نگاه داشتن فرمان برکناری توسط مصدق و هوادارانش را نیز بررسی کنیم.)