در مقایسه با یونان قدیم که مهد فلسفه میخوانندش، قرنهاست که خودی و بیگانه به ایران به چشم کشوری دینپرور نگریستهاند. ایران سرزمینی است که هم پرستش ماه و مهر را به چشم دیده و هم یازده قرنی به زرتشت تکیه کرده و پس از آن هم یاد او را پاس داشته است.
با اسلام اول پیوندی دوگانه داشته، با آن کلنجار رفته و سرانجام در بخش بزرگی از ۱۴ قرن اخیر آن را خودی کرده و به آن پر و بال داده و به ویژه به تشیع جایگاهی والا داده، در کنارش فضایی برای تصوف، اسماعیلیه، شیخیگری و اهل حق فراهم کرده و به جز زرتشت، مزدک، مانی، باب و بهاءالله را در دامن پرورده است. همین است که ایرانشناسی به پژوهش درباره همه اینها پرداخته.
در نهمین کنفرانس دوسالانه انجمن بینالمللی ایرانشناسی که امسال از روز ۱۲ تا ۱۴ مرداد برابر با ۲ تا ۴ اوت در استانبول برگزار شد در ۱۴ جلسه و بیش از ۴۰ مقاله مستقیما به دین پرداخته شد و در بعضی از جلسههای دیگر غیرمستقیم و در حد یک مقاله.
بیشتر جلسههای دینپژوهی درباره اسلام و تشیع بود. شامل دو جلسه ویژه بررسی برداشت قرآن در ایران حاضر با ۶ مقاله و جلسهای منحصر به فرد درباره مرجعیت و زنان در تشیع و جلساتی درباره اسلام و تسنن و تشیع در دوران صفوی و قاجار. به اضافه مقالهای درباره نوشتههای عرفانی آیتالله خمینی. در کنار اینها سه جلسه درباره وجود گوناگون دین زرتشتی و دو جلسه درباره پژوهشهای تاریخی مربوط به بابیان و بهاییان که زیر سایه اتهامات روزنامه کیهان و خبرگزاری فارس درباره وابستگی برخی از سازماندهندگان کنفران استانبول به بابیان و بهاییان برگزار و کنجکاوی برانگیز شد.
در بخش هشتم ویژه برنامه دیدار از کنفرانس استانبول برای مرور بر آنچه درباره تاریخ بابیان و بهاییان گفته شد پس از بازگشت، تلفنی با یکی از ارائه دهندگان مقاله در این بخش به گفتوگو نشستم. با مهرداد امانت، دکتر تاریخ ایران معاصر از دانشگاه کالیفرنیا در لسآنجلس، یو سی ال ای، صاحب کتابی درباره تغییر دین یهودیان ایران به اسلام و آیین بهایی و مقالههایی در دانشنامه ایرانیکا.
آقای مهرداد امانت با سابقه مطالعات تاریخ مربوط به بابیها و بهاییان شروع کنیم در کنفرانسهای ایرانشناسی و همچنین انجمن بینالمللی ایرانشناسی.
مهرداد امانت: تحقیقات درباره نهضت بابیه به عنوان یک نهضت اجتماعی آخرالزمانی و همچنین مطالعه در مورد جامعه بهایی به عنوان یک عامل تکثر و رنگارنگی فرهنگی سابقه طولانی در ایرانشناسی داشته که به قرن نوزدهم بر میگردد. شاید اینجا بد نباشد اشاره کنیم که محققان که به این جنبه از تاریخ و فرهنگ ایران پرداختهاند صرفا ایرانیتبار یا بابی و بهایی تبار هم نبودند و نیستند. در کنفرانسی که اخیرا برگزار شد علاوه بر دو پانلی که برگزارکنندگان به این موضوع اختصاص داده بودند بعضی دیگر از مقالات مربوط به این مبحث به تناسب موضوع در پانلهای دیگری گنجانده شده بود.
اما قبلا جوری بود که موضوعاتی که مربوط به بابیان و بهاییان بود معمولا در جلسههایی که مربوط به دوران قاجار بود بررسی میشد.
بله. حجم مطالعات مربوط به تاریخ بابی و بهایی در چند دهه اخیر یک رشد نسبتا تصاعدی داشته به خصوص از دهه هفتاد میلادی که یک عده از پژوهشگران جوان به این موضوع علاقمند شدند و کتابهای جدیدی در این مورد منتشر شد و این باعث شد که یک عده جوانان دیگری بیشتر علاقمند شوند و این موضوع بیشتر بسط پیدا کند.
در کنفرانس استانبول در جلساتی که بود مربوط به نوشتههای سیدباب بود. یک مروری روی آن میکنید برای ما؟
دو نفر از محققان مستقلا به بحث در مورد تفسیر سوره یوسف که یکی از مهمترین نوشتههای سیدعلی محمد شیرازی معروف به باب است پرداختند. آقای تاد لاوسن از تورونتو و آقای استیو لمبدن از دانشگاه ایالتی کالیفرنیا به بحث در مورد جوانب ادبی، تمثیلی و فکر باطنی در این اثر پرداختند و تاثیر آیات قرآنی و عرفان اسلامی به خصوص تمثیلاتی که برای اثبات حقانیت ادعای رجعت مهدی موعود به آنها استناد شده مورد بررسی قرار دادند. نفر سومی که راجع به نوشتههای سید باب صحبت کرد آقای آرمین اشراقی از دانشگاه گوته فرانکفورت مقالهای در مورد سیر تحول مضامین سیاسی در نامههای سید باب خطاب به دولتمردان قاجار ارائه نمود. به نظر ایشان بعضی از این نوشتهها جنبه مصالحه جویانه داشت و بعضی دیگر لحنی تند و مبارزه جویانه به خود گرفت. به یک نوع اعلام جهاد بر ضد حکومت قاجار شبیه بود. البته نکتهای که در مورد هر سه این مقالات جای بحث و تحقیق بیشتر دارد این است که به چه وسیله و تا چه اندازه نوشتههای سید باب در میان پیروان منتشر میشد و تا چه حد افکار و رفتار رهبران بابی زیر تاثیر این نوشتهها بود و از طرف دیگر تا چه حد عقاید و آرای رهبرانی چون قرهالعین در شکل گیری نهضت بابی تاثیر داشت.
در کنار اینها یک مقاله هم پرداخته بود به آزار و اذیت بابیان و بهاییان در اصفهان در سال ۱۹۰۳ به روایت اسناد دولت.
بله. دو مقاله مربوط به آزار و اذیت بهاییان بود. خانم ساغر صادقیان از دانشگاه سوربن با استفاده از منابع جدید از جمله استفاده از آرشیو وزارت خارجه ایران تصویر وسیعتری از آزار و اذیت بابیان و بهاییان اصفهان و واقعه بست نشستن در کنسولگری روس در سال ۱۹۰۳ ارائه نمودند. تحقیقات ایشان مکمل کتابی است که اخیرا از خانم هایدی والچر در مورد ظل السلطان منتشر شده و به بحث در این موضوع پرداخته. مقاله دوم آقای سیامک ذبیحی مقدم از دانشگاه حیفا ارائه دادند که در مورد وقایع یزد و حوالی یزد بود که در همان سال ۱۹۰۳ منجر به قتل عام حدود ۱۰۰ نفر از روستاییان و شهرنشینان بهایی شد. هر دوی این مقالات تاکید را بر رقابتهای مابین آقانجفی که مجتهد پرنفوذ اصفهان بود و ظلالسلطان که حاکم پرقدرت منطقه بود گذاشتند. ولی مبحثی که بیشتر جای بحث و تحقیق دارد نقش نابسامانیهای اقتصادی و بحران سیاسی سالهای قبل از نهضت مشروطه است که در بروز این وقایع موثر بوده. نکته دیگری که شاید بشود اینجا اشاره کرد این است که علیرغم اتهامات و سوء ظن و توطئه اندیشی رایج در ایران مدارک تاریخی که تا به حال در آرشیوهای اروپایی به دست آمده یا توسط نهادهای جمهوری اسلامی منتشر شده حاکی از این است که بهاییان در دوره قاجاریه هیچ نقشی در پیشبرد منافع دول خارجی نداشتند.
اما از طرف دیگر اسناد تاریخی که هست نظر به این هم دارد که خشونت از هر دور طرف بوده. یعنی جاهایی بوده که هم مسلمانان به آزار و اذیت با بیان و بهاییان میپرداختند و هم خشونت متقابل وجود داشته از سوی بابیان در برابر مسلمانان.
این وقایعی که الان من به آن اشاره کردم همانطور که گفتم بر میگردد به قبل از مشروطیت یعنی ۱۹۰۳. آن شمشیر کشی دوره بابیه در اواسط قرن نوزدهم یعنی بیش از ۵۰ سال قبل از این واقعه اتفاق افتاد و بهاییان متحول شده بودند در این ۵۰ سال و آن دید مبارزه با دولت و دید انقلابی خودشان را تا حد زیادی از دست داده بودند و به یک جامعه ضد خشونت تبدیل شده بودند تحت رهبری جدیدی که پیدا کرده بودند.
به همکاریهای بین بهاییان ایران و بهاییان آمریکا و ساختن آموزشگاه و مدرسه و درمانگاه هم اشاره شد در یکی از مقالات.
بله خانم یاسمن رستم کلایی از دانشگاه ایالتی کالیفرنیا در مورد انجمن آموزشی ایران آمریکا مبحثی را ارائه دادند که در مورد تاریخچه این انجمن بود که در سال ۱۹۱۰ به همت عدهای از زنان بهایی آمریکایی در واشنگتن دی سی تاسیس شد و اقدام به تاسیس درمانگاه و به خصوص مدارس دخترانه با اصول جدید در ایران نمود. البته در این مدارس همه اقشار ایرانی از همه گروهها به تحصیل اشتغال داشتند. موضوع دیگر این است که در میسیونرهای مسیحی و مدارس آلیانس که مدرسه یهودی بود در همین دوره شکوفایی آموزشی بعد از استقرار مشروطیت در ایران فعالیتهای آموزشی داشتند. ولی اهمیت تحقیق خانم رستم کلایی در این است که نشان دادند که برخلاف سایر غربیان زنان داوطلب آمریکایی که برای کمک برای اداره این مدارس به ایران آمدند بیشتر نقش مشاور و آموزگار یا بهیار در درمانگاهها را ایفا کردند. و زنان ایرانی بودند که نقش مهمتری در اداره مدارس داشتند. این موسسات را میتوان نمونهای از یک نوع تجدد بومی دانست که از پیوند بینالمللی نیز بهرهمند میشد.
شما هم مقالهای ارائه دادید با گفتن رئوس آن این گفتوگو را به پایان برسانیم.
موضوع مقاله من تحقیقی بود در نقش خاطرات نویسی نودینان بابی و بهایی بر تاریخنویسی عوام و زیردستان. میدانید تاریخ قاجاریه شدیدا از نوشتههای دولتمردان دیوانی یا درباری و یا فعالان سیاسی که آنها هم به نوعی عوامل قدرت بودند متاثر بوده. به همین دلیل صدای اکثریت عوام کم سواد یا بیسواد به ندرت به ما رسیده. ولی نودینان که تجربه عمیق تغییر دین آنها را متحول میکرد و انواع فشارهای خارجی را باید متحمل میشدند انگیزه شدیدی برای بیان شرح حال و چگونگی ایمان آوردن خود داشتند. در نتیجه نوشتههایی برجای گذاشتند که حاوی اطلاعات مفیدی از زندگی روزمره و اوضاع اجتماعی اطراف شان است. همه اقشار جامعه را شامل میشدند. از دیوانیان بانفوذ گرفته تا تجار و طبیبان باسواد. از پیلهور دوره گرد گرفته آشپز و بنا و کفاش و بزاز و سلمانی. بسیاری از زیردستان نودین سواد ابتدایی آموختند. بعضی نیز از اطرافیان باسواد برای نوشتن خاطرات کمک گرفتند. ولی مهم این است که تجربه خاطره نویسی به خودی خود آنها را متحول میکرد. چرا که به گذشته خود و اطرافیان با دیدی نقاد ولی عموما خالی از خصومت مینگریستند.
با اسلام اول پیوندی دوگانه داشته، با آن کلنجار رفته و سرانجام در بخش بزرگی از ۱۴ قرن اخیر آن را خودی کرده و به آن پر و بال داده و به ویژه به تشیع جایگاهی والا داده، در کنارش فضایی برای تصوف، اسماعیلیه، شیخیگری و اهل حق فراهم کرده و به جز زرتشت، مزدک، مانی، باب و بهاءالله را در دامن پرورده است. همین است که ایرانشناسی به پژوهش درباره همه اینها پرداخته.
در نهمین کنفرانس دوسالانه انجمن بینالمللی ایرانشناسی که امسال از روز ۱۲ تا ۱۴ مرداد برابر با ۲ تا ۴ اوت در استانبول برگزار شد در ۱۴ جلسه و بیش از ۴۰ مقاله مستقیما به دین پرداخته شد و در بعضی از جلسههای دیگر غیرمستقیم و در حد یک مقاله.
بیشتر جلسههای دینپژوهی درباره اسلام و تشیع بود. شامل دو جلسه ویژه بررسی برداشت قرآن در ایران حاضر با ۶ مقاله و جلسهای منحصر به فرد درباره مرجعیت و زنان در تشیع و جلساتی درباره اسلام و تسنن و تشیع در دوران صفوی و قاجار. به اضافه مقالهای درباره نوشتههای عرفانی آیتالله خمینی. در کنار اینها سه جلسه درباره وجود گوناگون دین زرتشتی و دو جلسه درباره پژوهشهای تاریخی مربوط به بابیان و بهاییان که زیر سایه اتهامات روزنامه کیهان و خبرگزاری فارس درباره وابستگی برخی از سازماندهندگان کنفران استانبول به بابیان و بهاییان برگزار و کنجکاوی برانگیز شد.
در بخش هشتم ویژه برنامه دیدار از کنفرانس استانبول برای مرور بر آنچه درباره تاریخ بابیان و بهاییان گفته شد پس از بازگشت، تلفنی با یکی از ارائه دهندگان مقاله در این بخش به گفتوگو نشستم. با مهرداد امانت، دکتر تاریخ ایران معاصر از دانشگاه کالیفرنیا در لسآنجلس، یو سی ال ای، صاحب کتابی درباره تغییر دین یهودیان ایران به اسلام و آیین بهایی و مقالههایی در دانشنامه ایرانیکا.
آقای مهرداد امانت با سابقه مطالعات تاریخ مربوط به بابیها و بهاییان شروع کنیم در کنفرانسهای ایرانشناسی و همچنین انجمن بینالمللی ایرانشناسی.
مهرداد امانت: تحقیقات درباره نهضت بابیه به عنوان یک نهضت اجتماعی آخرالزمانی و همچنین مطالعه در مورد جامعه بهایی به عنوان یک عامل تکثر و رنگارنگی فرهنگی سابقه طولانی در ایرانشناسی داشته که به قرن نوزدهم بر میگردد. شاید اینجا بد نباشد اشاره کنیم که محققان که به این جنبه از تاریخ و فرهنگ ایران پرداختهاند صرفا ایرانیتبار یا بابی و بهایی تبار هم نبودند و نیستند. در کنفرانسی که اخیرا برگزار شد علاوه بر دو پانلی که برگزارکنندگان به این موضوع اختصاص داده بودند بعضی دیگر از مقالات مربوط به این مبحث به تناسب موضوع در پانلهای دیگری گنجانده شده بود.
اما قبلا جوری بود که موضوعاتی که مربوط به بابیان و بهاییان بود معمولا در جلسههایی که مربوط به دوران قاجار بود بررسی میشد.
بله. حجم مطالعات مربوط به تاریخ بابی و بهایی در چند دهه اخیر یک رشد نسبتا تصاعدی داشته به خصوص از دهه هفتاد میلادی که یک عده از پژوهشگران جوان به این موضوع علاقمند شدند و کتابهای جدیدی در این مورد منتشر شد و این باعث شد که یک عده جوانان دیگری بیشتر علاقمند شوند و این موضوع بیشتر بسط پیدا کند.
در کنفرانس استانبول در جلساتی که بود مربوط به نوشتههای سیدباب بود. یک مروری روی آن میکنید برای ما؟
دو نفر از محققان مستقلا به بحث در مورد تفسیر سوره یوسف که یکی از مهمترین نوشتههای سیدعلی محمد شیرازی معروف به باب است پرداختند. آقای تاد لاوسن از تورونتو و آقای استیو لمبدن از دانشگاه ایالتی کالیفرنیا به بحث در مورد جوانب ادبی، تمثیلی و فکر باطنی در این اثر پرداختند و تاثیر آیات قرآنی و عرفان اسلامی به خصوص تمثیلاتی که برای اثبات حقانیت ادعای رجعت مهدی موعود به آنها استناد شده مورد بررسی قرار دادند. نفر سومی که راجع به نوشتههای سید باب صحبت کرد آقای آرمین اشراقی از دانشگاه گوته فرانکفورت مقالهای در مورد سیر تحول مضامین سیاسی در نامههای سید باب خطاب به دولتمردان قاجار ارائه نمود. به نظر ایشان بعضی از این نوشتهها جنبه مصالحه جویانه داشت و بعضی دیگر لحنی تند و مبارزه جویانه به خود گرفت. به یک نوع اعلام جهاد بر ضد حکومت قاجار شبیه بود. البته نکتهای که در مورد هر سه این مقالات جای بحث و تحقیق بیشتر دارد این است که به چه وسیله و تا چه اندازه نوشتههای سید باب در میان پیروان منتشر میشد و تا چه حد افکار و رفتار رهبران بابی زیر تاثیر این نوشتهها بود و از طرف دیگر تا چه حد عقاید و آرای رهبرانی چون قرهالعین در شکل گیری نهضت بابی تاثیر داشت.
در کنار اینها یک مقاله هم پرداخته بود به آزار و اذیت بابیان و بهاییان در اصفهان در سال ۱۹۰۳ به روایت اسناد دولت.
بله. دو مقاله مربوط به آزار و اذیت بهاییان بود. خانم ساغر صادقیان از دانشگاه سوربن با استفاده از منابع جدید از جمله استفاده از آرشیو وزارت خارجه ایران تصویر وسیعتری از آزار و اذیت بابیان و بهاییان اصفهان و واقعه بست نشستن در کنسولگری روس در سال ۱۹۰۳ ارائه نمودند. تحقیقات ایشان مکمل کتابی است که اخیرا از خانم هایدی والچر در مورد ظل السلطان منتشر شده و به بحث در این موضوع پرداخته. مقاله دوم آقای سیامک ذبیحی مقدم از دانشگاه حیفا ارائه دادند که در مورد وقایع یزد و حوالی یزد بود که در همان سال ۱۹۰۳ منجر به قتل عام حدود ۱۰۰ نفر از روستاییان و شهرنشینان بهایی شد. هر دوی این مقالات تاکید را بر رقابتهای مابین آقانجفی که مجتهد پرنفوذ اصفهان بود و ظلالسلطان که حاکم پرقدرت منطقه بود گذاشتند. ولی مبحثی که بیشتر جای بحث و تحقیق دارد نقش نابسامانیهای اقتصادی و بحران سیاسی سالهای قبل از نهضت مشروطه است که در بروز این وقایع موثر بوده. نکته دیگری که شاید بشود اینجا اشاره کرد این است که علیرغم اتهامات و سوء ظن و توطئه اندیشی رایج در ایران مدارک تاریخی که تا به حال در آرشیوهای اروپایی به دست آمده یا توسط نهادهای جمهوری اسلامی منتشر شده حاکی از این است که بهاییان در دوره قاجاریه هیچ نقشی در پیشبرد منافع دول خارجی نداشتند.
اما از طرف دیگر اسناد تاریخی که هست نظر به این هم دارد که خشونت از هر دور طرف بوده. یعنی جاهایی بوده که هم مسلمانان به آزار و اذیت با بیان و بهاییان میپرداختند و هم خشونت متقابل وجود داشته از سوی بابیان در برابر مسلمانان.
این وقایعی که الان من به آن اشاره کردم همانطور که گفتم بر میگردد به قبل از مشروطیت یعنی ۱۹۰۳. آن شمشیر کشی دوره بابیه در اواسط قرن نوزدهم یعنی بیش از ۵۰ سال قبل از این واقعه اتفاق افتاد و بهاییان متحول شده بودند در این ۵۰ سال و آن دید مبارزه با دولت و دید انقلابی خودشان را تا حد زیادی از دست داده بودند و به یک جامعه ضد خشونت تبدیل شده بودند تحت رهبری جدیدی که پیدا کرده بودند.
به همکاریهای بین بهاییان ایران و بهاییان آمریکا و ساختن آموزشگاه و مدرسه و درمانگاه هم اشاره شد در یکی از مقالات.
بله خانم یاسمن رستم کلایی از دانشگاه ایالتی کالیفرنیا در مورد انجمن آموزشی ایران آمریکا مبحثی را ارائه دادند که در مورد تاریخچه این انجمن بود که در سال ۱۹۱۰ به همت عدهای از زنان بهایی آمریکایی در واشنگتن دی سی تاسیس شد و اقدام به تاسیس درمانگاه و به خصوص مدارس دخترانه با اصول جدید در ایران نمود. البته در این مدارس همه اقشار ایرانی از همه گروهها به تحصیل اشتغال داشتند. موضوع دیگر این است که در میسیونرهای مسیحی و مدارس آلیانس که مدرسه یهودی بود در همین دوره شکوفایی آموزشی بعد از استقرار مشروطیت در ایران فعالیتهای آموزشی داشتند. ولی اهمیت تحقیق خانم رستم کلایی در این است که نشان دادند که برخلاف سایر غربیان زنان داوطلب آمریکایی که برای کمک برای اداره این مدارس به ایران آمدند بیشتر نقش مشاور و آموزگار یا بهیار در درمانگاهها را ایفا کردند. و زنان ایرانی بودند که نقش مهمتری در اداره مدارس داشتند. این موسسات را میتوان نمونهای از یک نوع تجدد بومی دانست که از پیوند بینالمللی نیز بهرهمند میشد.
شما هم مقالهای ارائه دادید با گفتن رئوس آن این گفتوگو را به پایان برسانیم.
موضوع مقاله من تحقیقی بود در نقش خاطرات نویسی نودینان بابی و بهایی بر تاریخنویسی عوام و زیردستان. میدانید تاریخ قاجاریه شدیدا از نوشتههای دولتمردان دیوانی یا درباری و یا فعالان سیاسی که آنها هم به نوعی عوامل قدرت بودند متاثر بوده. به همین دلیل صدای اکثریت عوام کم سواد یا بیسواد به ندرت به ما رسیده. ولی نودینان که تجربه عمیق تغییر دین آنها را متحول میکرد و انواع فشارهای خارجی را باید متحمل میشدند انگیزه شدیدی برای بیان شرح حال و چگونگی ایمان آوردن خود داشتند. در نتیجه نوشتههایی برجای گذاشتند که حاوی اطلاعات مفیدی از زندگی روزمره و اوضاع اجتماعی اطراف شان است. همه اقشار جامعه را شامل میشدند. از دیوانیان بانفوذ گرفته تا تجار و طبیبان باسواد. از پیلهور دوره گرد گرفته آشپز و بنا و کفاش و بزاز و سلمانی. بسیاری از زیردستان نودین سواد ابتدایی آموختند. بعضی نیز از اطرافیان باسواد برای نوشتن خاطرات کمک گرفتند. ولی مهم این است که تجربه خاطره نویسی به خودی خود آنها را متحول میکرد. چرا که به گذشته خود و اطرافیان با دیدی نقاد ولی عموما خالی از خصومت مینگریستند.