در بخش پیشین خواندیم که در چهارمین سال جنگ، به رغم پیروزیهای نخستین آلمان، عملیات گسترده نیروهای متفقین در تابستان با کمک نیروهای تازهنفس آمریکایی به پیروزی رسید و با فروپاشی ائتلاف نیروهای مرکزی (دول محور)، آلمان شکست را پذیرفت و جنگ به پایان رسید. از این قسمت، پیامدهای جنگ جهانی اول را بررسی میکنیم.
پایان جنگ جهانی اول، پایان کار حکمرانی چهار خاندان سلطنتی با سابقه نیز بود:
- خاندان سلطنتی هوهن سولرن که نزدیک به هزار سال در قلب اروپا بر مناطق مختلف حکومت کرده بود و با سقوط آلمان، از حکومت ساقط شد.
- خاندان سلطنتی هابسبورگ که بعد از سالها حکمرانی در اروپا در قرن ۱۹، با امپراتوری اتریش-مجارستان دورهای طلایی از قدرت سیاسی را در کارنامه داشت.
- خاندان سلطنتی عثمانی که از قرن چهارده میلادی بخش بزرگی از دنیای اسلام را زیر سلطه خود داشت.
- و خاندان سلطنتی رومانف، خانواده تزارهای روسیه که تنها یکسال قبل از آغاز جنگ جهانی اول، سیصدمین سالگرد به قدرت رسیدن خود را در روسیه جشن گرفته بود.
همراه با این چهار خاندان سلطنتی، امپراتوریهای زیر سلطه آنها نیز از بین رفتند: امپراتوریهای آلمان، اتریش-مجارستان، عثمانی و روسیه تزاری.
اگر بهانه آغاز جنگ استقلال طلبی اسلاوهای منطقه بالکان بود، این اقلیت قومی در امپراتوری اتریش-مجارستان در پایان جنگ به خواسته دیرینه خود رسید و بعد از فروپاشی این امپراتوری، کشوری جدید برای اسلاوهای جنوب به نام یوگسلاوی تشکیل شد.
در کنار یوگسلاوی، شش کشور جدید دیگر نیز در پایان جنگ متولد شدند: کشورهای چکسلواکی، لهستان، لیتوانی، لتونی، استونی، فنلاند. اتریش و مجارستان هم به کشورهای مستقل از یکدیگر تبدیل شدند.
همه اینها بعد از یکی از مرگبارترین و البته پر هزینهترین جنگهای تاریخ بشریت رخ داد.
به گفته غلامرضا وطندوست، استاد تاریخ و رییس دپارتمان روابط بینالملل در دانشگاه آمریکایی کویت، بر سر تعداد دقیق تلفات جنگ جهانی اول در میان محققین اختلاف نظر وجود دارد. او میگوید که بر اساس تحقیقات انجام شده، بین هشت میلیون تا هشت میلیون و پانصد نظامی و حدود ۱۰ میلیون غیرنظامی در پی این جنگ کشته شدهاند.
این استاد دانشگاه میگوید: «بر اساس ارزش پول یکصد سال پیش، چیزی در حدود ۱۸۰ میلیارد دلار به شکل مستقیم در پی وقوع جنگ جهانی اول، خسارت وارد شد. به شکل غیرمستقیم هم چیزی بالغ بر ۱۵۰ میلیارد دلار خسارت وارد شد. یعنی در مجموع به نرخ صد سال پیش، این جنگ ۳۳۰ میلیارد دلار خسارت وارد کرد».
این رقم بر اساس برخی تخمینها، چیزی حدود پنج هزار میلیارد دلار در سال ۲۰۱۴ میلادی است.
کنفرانس پاریس
و کشورهای پیروز - مشخصا فرانسه و بریتانیا - بعد از این همه خسارت، حاضر نبودند به راحتی کوتاه بیایند. از نخستین ماه سال ۱۹۱۹ میلادی، در شهر پاریس کنفرانسی برپا شد تا کشورهایی که در جنگ آسیب دیدهاند، شکایت خود را مطرح کنند و یک پیمان جامع صلح توسط طرفین درگیر در جنگ امضا شود.
در این کنفرانس هیاتهای دیپلماتیک ۲۷ کشور جهان در چارچوب ۵۲ کمیسیون مختلف، بیش از هزار و ۵۰۰ جلسه تشکیل دادند تا با حضور حقوقدانان درباره مسائل گوناگونی از وضعیت زندانیان سیاسی گرفته، تا شرایط اداره مناطق اشغال شده در جنگ، استقلال ملل مختلف، مستعمرات دولتهای پیروز و شکست خورده و همچنین تبعات این جنگ برای مسببان آن، تصمیمگیری کنند.
کشورهای پیروز جنگ یعنی آمریکا، بریتانیا، فرانسه، ایتالیا و ژاپن، تصمیمگیران اصلی در این کنفرانس بودند.
در پی تصمیمات کنفرانس صلح پاریس، پنج پیماننامه تهیه شد. هر کدام از این پیماننامهها به یکی از کشورهای اصلی ائتلاف شکست خورده ائتلاف مرکزی «دول محور» اختصاص داشت:
پیمان «سنژرمن» برای کشور اصلی به جای مانده از امپراتوری اتریش-مجارستان که در آن زمان به نام «جمهوری آلمانی اتریش» اعلام موجودیت کرده بود و در سال ۱۹۱۹ نامش را به جمهوری اتریش تغییر داد؛ پیمان «تریانون» برای کشور مجارستان، پیمان «نویی سور سن» برای کشور بلغارستان، پیمان «سور» برای امپراتوری اشغال شده عثمانی و پیمانی که در طول تاریخ، هر چهار پیمان دیگر را به زیر سایه خود برد: پیمان معروف «ورسای» که برای مهمترین عضو ائتلاف نیروهای مرکزی یعنی کشور آلمان تهیه شده بود؛ یک کتابچه قطور با ۱۵ فصل و ۴۴۰ بند.
مجید تفرشی، پژوهشگر تاریخ در لندن جزئیات پیمان ورسای را چنین شرح میدهد:
«بر اساس این پیمان، تمامی کشتیهای نظامی و تجاری آلمان، یعنی کل نیروی دریایی آلمان به فرانسه و بریتانیا داده شد و آلمان از هر گونه فعالیت دریایی خالی شد. ضمن اینکه مقرر شد آلمان با هزینه خودش تا سالها برای فرانسه و بریتانیا کشتی بسازد. همچنین تمامی داراییهای آلمان در خارج از خاک این کشور گرفته شد. تولید پنج هزار موتور قطار و ۱۵۰ هزار اتوموبیل برای نیروهای متفقین یکی دیگر از جریمههای مقرر شده برای آلمان بود. و اینکه قرار شد آلمان به مدت ۱۰ سال، به فرانسه، ایتالیا و بلژیک ذعال سنگ مجانی بدهد تا نیازهای اقتصادی آنها تامین شود. مقرر شد که متفقین به مدت پنج سال هرگونه صادرات و واردات به آلمان را نظارت کنند. و به جز همه اینها، برای آلمان مبلغ شش میلیارد و نیم پوند استرلینگ به عنوان غرامت جنگ تعیین شد که باید پراخت میکرد. در پیمان ورسای آمده بود که نیروی نظامی آلمان باید کاهش پیدا کند و حق داشتن زیردریایی و حتی سربازگیری معمولی از آلمان سلب شد. آلمان همچنین کنترل معادن کلیدی سنگ آهن، ذغال سنگ، سرب و روی خود را از دست داد».
به گفته آقای تفرشی، مجموعه این شرایط سختگیرانه اقتصادی-نظامی موجب شد تا کشور آلمان، از یک قدرت صنعتی در قلب اروپا، به یک کشور شکست خورده و تحقیر شده تبدیل شود و برای چند نسل، این تحقیر تاریخی در یاد آلمانیها حک شد.
پیمان ورسای یکی از مهمترین اسناد تاریخ قرن بیستم است که در نگاه برخی مورخین، اثراتش تا نیمه دوم این قرن بر روابط بینالملل سایه افکند.
در واقع محتوای این پیمان سالها بعد به یکی از دستاویزهای کلیدی فاشیستهای آلمانی به رهبری آدولف هیتلر برای جنگافروزی بدل شد.
تحقیر آلمان
یرواند آبراهامیان، استاد دانشگاه و مورخ ساکن نیویورک معتقد است که یکی از مهمترین جنبههای قابل بررسی پیمان ورسای، غیرمنصفانه بودن آن در شناسایی عاملین جنگ است
او میگوید: «پیمان ورسای، پیمانی بود که بریتانیا و فرانسه به عنوان پیروزمندان جنگ، آن را به آلمان تحمیل کردند. آمریکاییها در حاشیه ایستادند و تلاش کردند که میانجیگری کنند اما فرانسویها و بریتانیاییها بر خواستههایشان پافشاری کردند. و آنها به آن چیزی که میخواستند رسیدند. در جریان مذاکرات، برخی کشورها مانند
در نهایت یک پیمان صلح با هدف صلح تنظیم نشد بلکه فرانسه و بریتانیا در تلاش بودند که از آلمان انتقام بگیرند و آلمان را به خاطر وقوع جنگ سرزنش کنند.یرواند آبراهامیان
ایران به کلی حذف شدند و آنها را حتی به کاخ ورسای راه ندادند و خواستههای آنها هم به کلی توسط طرف پیروز جنگ نادیده گرفته شد. و همین موضوع هم موجب شد تا آثار مخرب این پیمان تا پایان قرن بیستم باقی بماند چرا که در نهایت یک پیمان صلح با هدف صلح تنظیم نشد بلکه فرانسه و بریتانیا در تلاش بودند که از آلمان انتقام بگیرند و آلمان را به خاطر وقوع جنگ سرزنش کنند».
در واقع یکی از جنجالیترین بندهای پیمان ورسای، بخشی است که مسئولیت برپایی جنگ جهانی اول به کلی بر عهده آلمان گذاشته میشود چرا که بعد از آغاز جنگ اتریش-مجارستان با صربستان به خاطر ترور شاهزاده اتریشی، آلمان پیش از هرگونه حمله نظامی از سوی کشورهای دیگر به بلژیک و فرانسه حمله کرد.
متفقین میگفتند که آنها در پاسخ به این حمله و با هدف حمایت از متحدین خود وارد جنگ شدهاند. آلمانیها نیز در مقابل، تحرکات نظامی روسیه تزاری و انتقال سربازان این کشور به مرزهای روسیه و آلمان را علت حملات خود بیان میکردند.
به هر حال بند مسئولیت جنگ و سرزنش آلمان از جمله بندهایی است که در نگاه صاحبنظرانی چون غلامرضا وطندوست، پیمان ورسای را به یک پیمان غیرمنصفانه تبدیل میکند.
او میگوید: «هر چند آلمان نقش بسزایی داشت اما تنها کشوری نبود که باعث شروع جنگ جهانی اول شد. زمینه وقوع چنین جنگی از ۴۰-۵۰ سال پیش از جنگ آرام آرام فراهم شده بود. آلمان در موقعیتی ویژه بود و قدرت بسیار زیادی در مدت کوتاهی به دست آورده بود و به دنبال جایگاه خود در اروپا و جهان بود. در آن زمان بریتانیا و سایر کشورهای اروپایی، مستعمرات زیادی داشتند و آلمان هم به دنبال سهم خود بود».
اما تاثیرات ماندگار جنگ جهانی اول به کنفرانس صلح پاریس و پیمان ورسای محدود نشد. پایان جنگ جهانی در بخشی به جز نقطه آغاز جنگ، به یک نقطه عطف سرنوشتساز تبدیل شد: خاورمیانه. جایی که مهمترین قدرت سیاسی این منطقه یعنی امپراتوری عثمانی به کلی از بین رفت و جایش را سربازانی گرفتند که یا انگلیسی حرف می زدند یا فرانسوی.
(در بخش بعدی سلسله برنامههای جنگ اول از تاثیر جنگ جهانی اول بر خاورمیانه و سرنوشت سرزمینهای امپراتوری عثمانی در پایان این جنگ خواهیم گفت. آیا بریتانیاییها به وعدههایشان عمل کردند و به عربهای استقلالطلب، استقلال بخشیدند؟ جنگ اول هر دوشنبه ساعت هشت شب از رادیو فردا پخش میشود.)