اکبر گنجی روزنامهنگار و پژوهشگر ایرانی است.
کشورهای منطقه به مردابهای تروریسم، جنگ قومی و مذهبی تبدیل شدهاند. برای اینکه ایران چنین نشود، باید از مذاکره با آمریکا استقبال کرد. برقراری روابط با آمریکا به سود بهبود حقوق بشر و گذار به دموکراسی است.
قانون اساسی متناقض است. از یک سو دارای بخش حقوق ملت است، اما از سوی دیگر همه را تحت ولایت مطلقه فقیه قرار میدهد. هاشمی اگر به دنبال نجات ایران است، باید بداند که با ولایت فقیه نمیتوان ایران را نجات داد.
احمدینژاد از ریاستجمهوری چهره جدیدی ساخت. اینک همه انتظار دارند که این نقش جسارتآمیز بازی شود. جسارتی که خامنهای و هاشمی و خاتمی، فاقد آن بودند. آیتالله خامنهای با این معضل چه خواهد کرد؟
هاشمی در آستانه ۷۹ سالگی فرصت زیادی ندارد. مسئله، مسئله حفظ ایران و ایرانیان از خطر نابودی است. باید دستی بالا زد و راهی گشود. اگر هاشمی نخواهد امروز کاری صورت دهد، با توجه به محدودیتهای امکاناتی و نیروهای اجتماعی، دیگر فرصتی برای او باقی نخواهد ماند.
اگر از فرصت انتخابات برای هزینه دادن نظام بتوان استفاده کرد، آیا نباید کرد؟ چگونه؟ با کاندیدا شدن شخصیتهایی که قطعاً رد صلاحیت خواهند شد. کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی مفید است یا مضر؟
آیت الله خامنهای طی سالهای گذشته رفته رفته هاشمی را به حاشیه راند. هاشمی اینک فاقد نیرو، امکانات و سازمان است. هاشمی رفسنجانی با علی خامنهای اختلافات زیادی دارد. آن قدر هوشیار است که بداند از کجا خورده و میخورد.
در تحليل وضعيت رژيم های استبدادی نمی توان روانشناسی زمامدار خودکامه را ناديده گرفت. ساده زيستی آیت الله خامنه ای، وی را بدانجا سوق داده که خود را پاک ترين زمامدار بداند.
اکبر گنجی، روزنامه نگار و پژوهشگر، در یاداشتی می نویسد خاتمی اصلاح طلب نيز به صراحت می گويد که نظام راه های ورود اصلاح طلبان به انتخابات را بسته است. خاتمی اصلاح طلب هم دستورالعملش روشن است: فقط و فقط يک راهکار وجود دارد، جمهوری اسلامی بايد رويکردش را عوض کند.
هر اندازه به پایان دوران ریاست جمهوری و انتخابات نزدیکتر میشویم، احمدینژاد بیش از پیش سخنانی بر زبان میراند و دست به اقداماتی میزند که یا دولت بعدی را هم از آن خود سازد و یا موقعیتی پدید آورد که برخورد پس از انتخابات با خود و همراهانش(جریان انحرافی) را بسیار هزینهمند کند.
خامنهایزاسیون پیامدهای بسیاری دارد. اولین پیامد آن این است که آیتالله خامنهای مسئول همه بحرانها و نابسامانیها به شمار خواهد رفت. دومین پیامد آن، تربیت افرادی به الگوی خود است. احمدینژاد بهترین مصداق این مدعاست. او هم مطابق میل خودسرانه در همه امور دخالت میکند.
در ماههای منتهی به برگزاری یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری ایران، بحث حضور گروههای مختلف سیاسی، به ویژه اصلاحطلبانی که در سالهای اخیر مطرود حاکمیت بودهاند، بار دیگر در محافل سیاسی طنینانداز است. اکبر گنجی تحلیلگر سیاسی در این یادداشت به ضرورت اعلام نامزدی توسط چهرههای شاخص اصلاحطلب پرداخته است.
آيت الله خامنه ای در ديدار با شرکتکنندگان در "اجلاس جهانی اساتيد دانشگاههای جهان اسلام و بيداری اسلامی" مجدداً بر اسلامی بودن "بهار عرب" تأکيد ورزيد.
رقابت بر سر منابع کمياب قدرت/ثروت/معرفت/منزلت اجتماعی همزاد همه ی رژيم های سياسی است. وجود جنگ بر سر اين منابع طی سه دهه ی گذشته در جمهوری اسلامی کاملاً طبيعی و انسانی است. اما قانون اساسی جمهوری اسلامی بحران ساز است.
علی لاريجانی در ۳/۹/۹۱ تهران را به مقصد دمشق ترک کرد. در دمشق به خبرنگاران گفت: "متاسفانه عدهای که مدعی دموکراسی هستند در سوريه به دنبال ماجراجويی هستند و ما موضعمان، رفتار دموکراتيک و اصلاحات مبتنی بر دموکراسی است و ارسال سلاح به سوريه توسط برخی از دول عربی را يک اقدام خصمانه تلقی میکنيم و با هرگونه ماجراجويی مخالفيم"[۱].
اکبر گنجی، روزنامه نگار و پژوهشگر، می نویسد تا حدی که من می فهمم، روش آمريکائيان موجه است که وقتی روابط جنسی خارج از عرف زمامداران سياسی افشا می شود، آنان مجبور به وداع با سياست می شوند. مشکل ما در ايران چند امر است از جمله افشای روابط جنسی زمامداران سياسی نامجاز و پرهزينه است: روزنامه نگار برملا کننده زندانی خواهد شد و رسانه ی نشر دهنده هم توقيف.
روابط ایران و امریکا مدتی است که دوباره به یکی از مسائل اصلی داخلی و بینالمللی تبدیل شده است. هاشمی رفسنجانی یکی از شخصیتهای کلیدی این روابط بوده است. او نیز در حال بازسازی تاریخ گذشته و ساختن نقشی «میانهرو» از خود و «افراطی» از دیگران است.
آیتالله خامنهای از ابتدای سال ۱۳۹۰ به طور جدی در برابر جبهه مخالفان احمدینژاد قرار گرفت که خواهان عزل او بودند و هستند. اما رهبر طرح دیگری را دنبال کرد: پایین کشیدن فتیله احمدینژاد و محدود کردنش به خدمترسانی، چراغ سبز نشان دادن برای اینکه عامل داخلی همه مسائل و مشکلات او قلمداد شود، مدارا کردن تا دوره قانونی ریاست جمهوری پایان یابد، برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در زمان قانونی و انتقال آرام قوه مجریه به رئیسجمهور بعدی.
زمامداران جمهوری اسلامی به طور همزمان دو طرح را دنبال کردهاند. اول- دینی کردن دولت. دوم- دولتی کردن دین. طرح اول با خواست اکثریت مردم ایران در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ محقق شد و به پشتوانه درآمدهای دولتی و سرکوب تداوم یافت. اما دولتی کردن دین چه معنایی دارد؟ چه قلمروهایی را در بر می گیرد؟ آیا رژیم در رسیدن به این هدف پیروز شدا شکست خورد؟ پیامدهای این طرح برای اسلام، روحانیت و دینداران چه بود؟
در ۲۷ اردیبهشت ماه ۹۱ مقاله ای تحت عنوان «احمدی نژاد، تاثيرگذارترين شخصيت سياسی دهه ی ۸۰ ايران» در سايت راديو فردا نوشته شد.
در ديدار و سخنرانی آيت الله خامنه ای با خانواده ی شهدأ و ايثارگران استان خراسان شمالی در ۲۲/۷/۹۱ اتفاق جالبی روی داد[۱]. يکی از افرادی که قبل از سخنرانی او سخنانی در حضور وی بيان کرد گفت: "آن کسانی که در دوران جهاد مقدس و دفاع مقدس، در جبهههای جنوب و غرب رفتند وارد ميدان ها شدند و جان خود را کف دست گرفتند، به سه دسته تقسيم می شوند: بعضیها از گذشتهشان پشيمان می شوند، بعضیها بیتفاوت می مانند، بعضیها پايبند می مانند. آنهائی که پايبند می مانند، بايد از غصه دق کنند".
بیشتر