«نوآوری» در اقتصاد ايران؛ درس گرفتن از تجربه ديگران

سال جدید خورشیدی سالی با اهمیت در اقتصاد جمهوری اسلامی توصیف شده است.( عکس: فارس)


آيت الله خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، در پيام نوروزی خود سال ۱۳۸۷ را سال «نوآوری و شکوفايی» توصيف کرده است. شماری از ناظران اين نامگذاری را، از سوی مقتدر ترين مقام جمهوری اسلامی، نشانه تاکيد او بر اهميت مسايل اقتصادی در سال تازه خورشيدی دانسته اند.


روزنامه «دنيای اقتصاد» چاپ تهران در سرمقاله روز چهارشنبه، چهاردهم فروردين ماه خود می نويسد: نامگذاری رهبر به معنای آن است که اقتصاد ايران بايد در سال ۱۳۸۷ از وزنه های دست و پاگير و کرخت کننده تصدی گری دولتی رها گردد تا ميدان، به نوشته همان روزنامه، برای «نو آوری افراد» و، به تبع آن، «شکوفايی جامعه» باز شود.


مهم ترين مانع شکوفايی


برای جمهوری اسلامی ايران، مهم ترين «نوآوری» در عرصه اقتصادی درس گرفتن از تجربه کشور هايی است که بر واپس ماندگی غالب آمده اند.


بر خلاف پيش بينی شماری از نظريه پردازان انقلاب، نظام تازه نتوانست الگوی تازه ای را زير عنوان «اقتصاد اسلامی» به جهان ارائه دهد، و گزينش او در اين عرصه عمدتا از تئوری های رايج در اردوگاه شوروی سابق الهام گرفت.


تئوری معروف به «راه رشد غير سرمايه داری» که در جريان انقلاب ۱۳۵۷ و نخستين ماه های جمهوری اسلامی به گونه ای پيگير از سوی متشکل ترين نيروی های چپ آن زمان تبليغ می شد، مورد توجه پايه گذاران نظام تازه قرار گرفت و به ويژه با اصل ۴۴ (ناظر بر دولتی کردن بخش عمده اقتصاد) به قانون اساسی راه يافت.


طی سه دهه گذشته، بخش بسيار بزرگی از تلاش ها در جمهوری اسلامی برای خروج از بن بست های اقتصاد دولتی و نفتی به شکست انجاميد و ايرانيان با فاصله بسيار زياد از قدرت های نوظهوری چون کره جنوبی، مالزی،چين، هند، ترکيه، برزيل و غيره، عقب ماندند.

با توجه به همين جهت گيری بود که ايران، در پی انقلاب ۱۳۵۷ و پايه گذاری نظام جمهوری اسلامی، با خشکاندن جوانه های اقتصاد آزاد و طرد انبوه سرمايه گذاران و کارآفرينان و تکنوکرات های مدرن، به راه اقتصاد دولتی گام گذاشت، حال آنکه شمار زيادی از کشورها، از انگلستان خ


انم تاچر گرفته تا ترکيه تورگوت اوزال و چين دنگ شيائو پينگ، قاطعانه به آزاد سازی اقتصادی روی آوردند و راه را بر شکوفايی بازيگران بخش خصوصی گشودند.

گزينش اقتصاد دولتی از سوی نظام برآمده از انقلاب اسلامی، همراه با تسلط نفت بر زندگی کشور، يکی از مهم ترين موانع شکوفايی جامعه ايرانی بوده و هست.


طی سه دهه گذشته، بخش بسيار بزرگی از تلاش ها در جمهوری اسلامی برای خروج از بن بست های اقتصاد دولتی و نفتی به شکست انجاميد و ايرانيان با فاصله بسيار زياد از قدرت های نوظهوری چون کره جنوبی، مالزی،چين، هند، ترکيه، برزيل و غيره، عقب ماندند.


فروتنی در برابر تجربه ديگران


اگر ميل به «نوآوری» اقتصادی واقعا در فضای جمهوری اسلامی وجود داشته باشد، مهم ترين شرط تحقق آن بررسی صادقانه تجربه جهان در قرن بيستم و سال های نخستين قرن بيست و يکم ميلادی است. اين تجربه نشان می دهد که چگونه کشورها با در پيش گرفتن سياست های درست يا نادرست، سرنوشت خود را دگرگون کرده اند.


در روسيه سال های ۱۹۲۰ و چين مائوئيستی، اشتراکی کردن قهر آميز زمين، ده ها ميليون انسان را به نابودی کشاند. زيمبابوه نيز، که زمانی «انبار غله آفريقا» لقب گرفته بود، به دست «پدر انقلاب» در کام تورم صد هزار در صدی فرو رفت و سرزمين تهيدستان شد.


در عوض شمار زيادی کشورها، از ژاپن گرفته تا کره جنوبی، با سياست های کارا، بر واپس ماندگی ديرينه خود غلبه کردند و در چين و هند، طی دو دهه گذشته، صدها ميليون نفر از چنگال فقر سياه رهايی يافتند.


اقتصاد ايران طی سه دهه گذشته سال های سترونی را پشت سر گذاشت و تک محصولی باقی ماند. ايران امروز حتی در رابطه با شماری از کشور های در حال توسعه، صادر کننده کالای خام و وارد کننده کالا های ساخته شده است.


با توجه به اين شکست، بهترين «نوآوری» برای دستيابی به «شکوفايی»، تن سپردن به فروتنی و درس گرفتن از تجربه ديگران است.