(در بخش پیشین شنیدیم که ایالات متحده در دوره زمامداری دوایت آیزنهاور به نقشه بریتانیا برای سرنگون ساخت محمد مصدق پیوست. در این قسمت از جزئیات نقشه CIA برای سرنگون ساختن مصدق خواهیم گفت.)
Your browser doesn’t support HTML5
مصدق در ماههای پایانی نخستوزیریاش، در عرصه سیاست داخلی ایران دشمنان زیادی داشت.
او در این زمان نه تنها حمایت برخی از بنیانگذاران جبهه ملی را از دست داده بود بلکه روحانی سرشناس پایتخت، آیتالله ابوالقاسم کاشانی نیز رودرویش ایستاده بود.
اما سازماندهی این دشمنیهای پراکنده برای به زیرکشیدن «قهرمان جنبش ملی کردن نفت»، کار آسانی به نظر نمیرسید.
ماموران CIA برای چنین ماموریت به ظاهر غیرممکنی، چه راهی را دنبال میکردند و اصولا چقدر از جزئیات عملیات مخفیانه CIA علیه مصدق، اطلاعات موثق در دست است؟
مالکوم برن، مدیر تحقیقات آرشیو امنیت ملی آمریکا از جمله پژوهشگرانی است که در انتشار اسناد محرمانه CIA درباره وقایع ۲۸ مرداد نقش داشته و درخواستهای مکرر او و سازمانش موجب شد تا سال گذشته، CIA برای نخستین بار در تاریخ، دست داشتن در وقایع سال ۳۲ را تایید کند.
او در پاسخ به این سئوال که امروز تا چه مقدار اطلاعات موثق درباره عملیات مخفی CIA وجود دارد میگوید: «من اعتقاد دارم که ما امروز اطلاعات خوبی داریم، به ویژه اگر با اقدامات مشابه CIA در دیگر نقاط جهان مقایسه کنیم، میبینیم اطلاعات زیادی در دست داریم. به طور مشخص اگر فعالیتهای آمریکا را با باقی دولتها مقایسه کنیم میبینیم که ایالات متحده و حتی خود سازمان CIA، در نهایت اسناد بیشتری را در مقایسه با دیگر سازمانهای اطلاعاتی جهان منتشر میکند. CIA این اسناد را به راحتی منتشر نمیکند و عموما نتیجه فشار افکار عمومی است، اما بهرروی میزان قابل توجهی اطلاعات در این زمینه منتشر شدهاند.»
اشاره آقای برن به گزارش دونالد ویلبر – از طراحان عملیات آژاکس – و خاطرات کرمیت روزولت، فرمانده این عملیات در ایران است که هر دو، سالها پیش منتشر شدهاند.
گامهای نخست CIA
بر مبنای این منابع، یرواند آبراهامیان نویسنده کتابهای «کودتا» و «ایران بین دو انقلاب» میگوید که آمریکاییها برای اجرای نقشه خود در نخستین گام، باید یک نظامی ایرانی را برای فرماندهی کودتا انتخاب میکردند.
در این زمان، فضلالله زاهدی، هر چند که لباس نظامی را از تن به در آورده بود و سناتور مجلس منحل شده سنا محسوب میشد، اما یکی از منتقدین سرسخت مصدق بود و در محافل سیاسی تهران، کم نبودند کسانی که معتقد بودند او عزمش را جزم کرده تا نخستوزیر شود.
به گفته آبراهامیان، زاهدی از میان چهار نامزد اصلی که در بررسیهای آمریکاییها برای فرماندهی کودتا مناسب به نظر میرسیدند به عنوان فرمانده کودتا و نخستوزیر بعدی انتخاب شده است.
گام بعدی، ساختار این کودتاست که موجب میشود بار دیگر پای بریتانیاییها به ماجرا باز شود.
آبراهامیان میگوید: «آمریکا در این مقطع CIA را در ایران داشت که به ماموران خودش محدود نمیشد و ایرانیهایی هم بودند که برایشان کار میکردند. آنها این افراد را به شبکهای که بریتانیاییها داشتند یکی کردند و از اواخر سال ۱۹۵۲، طرحریزی برای کودتا را آغاز کردند.»
و زمانی که صحبت از کودتا در میان است، طبیعتا باید گروهی از نظامیان نیز به نقشه بپیوندند. آبراهامیان میگوید که CIA برای این کار به سراغ افسران پادگان تهران رفتهاند.
او میگوید: «آنها باید افسران تانک را در پادگان تهران به خدمت میگرفتند و با استخدام این افراد در زمان کودتا، دستکم ۴۰ افسر تانک در اختیار CIA بود که حاضر بودند در حمایت از شاه به خیابان بیایند. هر چند که بخش نظامی مهمترین قسمت کودتا بود اما اقدامات آنها تنها به جنبه نظامی کودتا خلاصه نمیشد.»
اقدامات غیرنظامی
به گفته آقای آبراهامیان، بخش غیرنظامی عملیات CIA شامل اقداماتی برای بیثبات کردن دولت مصدق بودهاند؛ اقداماتی مانند ترور و آدمربایی که شاخصترین آنها، ربودن و قتل سرتیپ افشارطوس، رییس شهربانی مصدق بود.
این مورخ ساکن نیویورک در تشریح دیگر اقدامات CIA برای تضعیف دولت مصدق میگوید: «یکی دیگر از جنبههای عملیات CIA انتشار مکرر مقالاتی بود که در آنها گفته میشد ایران در آستانه سقوط به دامان کمونیسم است و اگر اقدامی صورت نگیرد وضعیت روز به روز بدتر خواهد شد. حتی این موضوع مطرح بود که با جعل اسکناس، تورم شدید ایجاد کنند.»
فعالیت CIA برای تضعیف مصدق و پیروزی نهایی، تاکتیکهای بیشتری را در بر میگیرد؛ از جمله مسلح کردن برخی اقوام یا آموزش نظامیان.
یرواند آبراهامیان این تاکتیکها را چنین شرح میدهد: «برخی اقوام را به ویژه بختیاریها را مسلح کردند. بحث آموزش افسران استخدام شده هم بود و یکی از این افسران را برای آموزش راههای ارتباطی و مخابراتی به واشنگتن فرستادند تا آموزش ببیند و وقتی برگشت این فرد میتوانست فعالیتهای افسران تانکها را هماهنگ کند. خلاصه اینکه این یک اقدامی نبود که به شکل ناگهانی در مرداد ۳۲ انجام بدهند بلکه ماهها برای کودتا زمینهچی کرده بودند.»
فعالیتهای علنی
و علاوه بر همه این اقدامات که از سوی CIA و دوستان ایرانی بریتانیا به شکل کاملا مخفیانه انجام میشد، در عرصه بینالمللی نیز دولتهای آمریکا و بریتانیا به اقداماتی دست میزدند که عملا نتیجهای جز تضعیف دولت مصدق نداشت.
مجید تفرشی، مورخ ساکن لندن، بخشی از این اقدامات را چنین شرح میدهد: «فعالیتهای علنی دولتهای بریتانیا و آمریکا از چند جنبه قابل بررسی هستند. اول از جنبه اقتصادی، نفت ایران تحریم بود و حتی در مواردی که دولتهای ایتالیا و ژاپن خواستار خرید نفت از ایران بودند، با تهدید دولت بریتانیا، شکایت بینالمللی علیه آنها و حتی توقیف محمولههای نفت ایران روبهرو میشدند.»
بدین ترتیب ایران در اوج مبارزه ضدبریتانیایی برای ملی کردن نفت، عملا با یک بحران اقتصادی جدی، کمبود درآمد، تورم فزاینده و بحران ارزی روبهرو بود.
تفرشی میگوید بر اساس خاطرات به جا مانده از مصدق و یارانش، وضعیت اقتصادی ایران در این زمان به حدی ناگوار بود که حتی آنها نیز معتقد بودند که این وضعیت نمیتواند «دوام چندانی داشته باشد.»
این پژوهشگر تاریخ معتقد است، یکی دیگر از جنبههای فعالیتهای ضدمصدق دولتهای بریتانیا و آمریکا، جلب نظر افکارعمومی جهانیان علیه نخست وزیر ایران بوده است.
او میگوید: «بعد از ۹ اسفند، چرچیل و آیزنهاور یک کمپین بینالمللی بین متحدان خودشان راه انداختند تا بگویند مساله ایران فقط نفت نیست، بلکه خطر سقوط ایران به دامان کمونیسم، خطری جدی است و این احتمال وجود دارد که روسها، نقشه قدیمی خودشان را برای رسیدن به آبهای گرم از طریق خلیج فارس عملی کنند.»
اما با تمام این فعالیتها و اقداماتی که به نظر میرسید هر روز دولت مصدق را از روز قبل ضعیفتر میکرد، کودتا علیه مصدق در ایران یک مخالف سرسخت داشت که میتوانست سراسر این نقشه را فلج کند: محمدرضا شاه پهلوی؛ شاه جوانی که به شدت از سوی بریتانیا تحت فشار بود تا مصدق را کنار بزند و ماجرای نفت را به نفع بریتانیا حل و فصل کند.
شاه نه تنها به شکل علنی با مصدق مخالفت نمیکرد، بلکه در خلوت هم – به رغم اینکه به شدت با مصدق مخالف بود – دل خوشی از نقشه CIA نداشت.
(در قسمت بعدی سقوط خواهیم دید که چگونه بریتانیا و آمریکا، شاه را با خود همراه کردند و و در جریان یک موقعیت کاملا استثنایی و البته سئوالبرانگیز، مقدمات وقایع ۲۵ مرداد و صدور فرمان برکناری مصدق را پدید آوردند. میزان نقش آمریکا و بریتانیا در وقایع ۲۵ مرداد و ادامه مناقشه بر سر میزان دخالت این دو کشور در وقایع مرداد ۳۲ را نیز در بخشهای بعدی بررسی خواهند شد.)