لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
دوشنبه ۵ آذر ۱۴۰۳ تهران ۱۰:۳۸

جبهه ملی بعد از ۲۸ مرداد و نهال خشکیده آزادی


هواداران شاه و زاهدی به یکی از دفاتر حزب ایران - از احزاب اصلی جبهه ملی - در روز ۲۸ مرداد حمله کرده‌اند.
هواداران شاه و زاهدی به یکی از دفاتر حزب ایران - از احزاب اصلی جبهه ملی - در روز ۲۸ مرداد حمله کرده‌اند.

(در بخش‌های پیشین میزان دخالت آمریکا و بریتانیا را در وقایع ۲۸ مرداد بررسی کردیم. همچنین از محاکمه محمد مصدق گفتیم و تاثیر ۲۸ مرداد بر محمدرضا شاه و سرنوشت حزب توده بعد از این رویدادها. این بخش به روزگار جبهه ملی بعد از سقوط مصدق اختصاص دارد.)

please wait

No media source currently available

0:00 0:12:14 0:00
لینک مستقیم


۲۸ مرداد ۳۲، تنها نقطه پایان حکومت محمد مصدق نیست. در جریان بررسی تحولات تاریخ معاصر ایران، ۲۸ مرداد نقطه پایان یک دوره تاریخی است که ۱۲ سال قبل از آن آغاز شده است؛ از شهریور ۲۰، از زمانی که ایران اشغال شد، رضا شاه کشور را ترک کرد و سلطنت به دست جوانی ۲۰ ساله و بی‌نفوذ افتاد.

در ۱۲ سال نخست سلطنت شاه، آزادی‌های سیاسی و فعالیت احزاب، به اوجی بی‌سابقه رسید.

در سالهای پایانی این دهه طلایی، فعالیت گروهی از سیاستمداران برای برپایی انتخابات سالم و عادلانه، به تشکیل ائتلافی گسترده به نام جبهه ملی ایران ختم شد؛ ائتلافی که برای مدتها – یکپارچه - حامی محمد مصدق بود.

اما بعد از ۲۸ مرداد، همراه با خشکیدن نهال آزادی‌های سیاسی در ایران، ریشه برخی از گروههای سیاسی فعال و عموما دموکراسی‌خواه نیز خشکانده شد.

جبهه ملی

بعد از ۲۸ مرداد بر سر جبهه ملی چه آمد؟

مجید تفرشی در پاسخ به این سئوال می‌گوید: «برخی از اعضای جبهه ملی بعد از ۲۸ مرداد دستگیر شدند. برخی مانند مهندس رضوی [از سیاستمداران بانفوذ و نایب رییس مجلس] سالها در زندان ‌ماندند. برخی عفو نوشتند و آزاد شدند. با برخی مانند دکتر صدیقی [وزیر کشور] یا دکتر سنجابی، برخورد محترمانه شد و یا دستگیر نشدند و یا تحت نظر بودند. تنها کسی که از جبهه ملی اعدام شد، دکتر فاطمی بود.»

اما طبیعتا گروهی که زمانی اعضایش، اصلی‌ترین سیاستمداران کشور بودند، یک‌شبه نابود نشد.

تفرشی معتقد است، به رغم تلاشهای مستمری که برای زنده کردن دوباره جبهه ملی در تمام سالهای بعد از ۲۸ مرداد، انجام شد، عملا این گروه هیچ گاه دیگر نتوانست از ضربه عمیق ۲۸ مرداد کمر راست کند.

این پژوهشگر، سالهای فعالیت جبهه ملی تا پیش از انقلاب سال ۵۷ را چنین شرح می‌دهد: «فعالیت جبهه ملی در ادامه دهه ۳۰ بسیار محدود و در حد محفل‌های خانوادگی بود. با انتخاب علی امینی به نخست‌وزیری در سال ۱۳۴۰ و فضای جدیدی که در پی انتخاب جان اف کندی به ریاست جمهوری آمریکا در ایران ایجاد شده بود، جبهه ملی بار دیگر سر برآورد و [برای دوره کوتاهی] فعالیت کرد ولی هیچ‌گاه دیگر نتوانست به دوران اعتلایی که در دوران مصدق داشت، برسد. تا زمان انقلاب به فعالیت کجدار و مریز خود ادامه داد و همیشه طرفدارانی داشت، اما عملا جبهه ملی به عنوان یک حزب تاثیرگذار تصمیم‌گیرنده برای مسایل سیاسی ایران، دیگر وجود خارجی نداشت.»

در واقع در جریان بررسی تحولات تاریخ معاصر ایران، روزهای بعد از ۲۸ مرداد، عموما روزهایی تیره و تاریک توصیف می‌شوند که عمق سرکوب و خشونت حاکمیت، در خاطره بسیاری باقی مانده است.

این فضا که در ادبیات و موسیقی ایران نیز بازتاب داشته، در نگاه عباس میلانی نتیجه فعالیت مستمر حاکمیت در به گفته او «قلع و قمع مخالفان سیاسی» در آن روزهاست.

این استاد علوم سیاسی در غرب آمریکا، وضعیت آزادی‌های سیاسی از فردای روز ۲۸ مرداد را چنین تصویر می‌کند:

«حکومت نظامی اعلام شد. تیمور بختیار فرماندار نظامی تهران بود. که انسان بسیار قلدر و زورگو و خشنی بود. و از تمام خشونتش برای قلع و قمع استفاده کرد. سران جبهه ملی به زندان افتادند. آزادی مطبوعات عملا از بین رفت. فعالیت آزادانه احزاب و تشکل‌ها غیرممکن شد. حتی کسی مثل خلیل ملکی را که شاه پیش از ۲۸ مرداد با او مذاکره کرده بود و می‌دانست که آدم رادیکالی نیست، به زندان انداختند. هر روز به جز دوران امینی که آن هم تحت فشار مستقیم آمریکا بود، فضا برای فعالیت سیاسی حتی برای نیروهای میانه‌رویی مانند جبهه ملی یا حزب ایران یا خلیل ملکی، بسته می‌شد. عملا بعد از ۲۸ مرداد تنها نیرویی که تا روز آخر در ایران آزادانه فعالیت کردند، نیروهای مذهبی بودند.»

ایرج امینی‌، فرزند علی امینی – نخست وزیر ایران در سالهای ۴۰ و ۴۱ و همان کسی که به گفته عباس میلانی و محید تفرشی، موفق شد وضعیت آزادی‌های سیاسی را در ایران برای دوره کوتاهی بهبود ببخشد، معتقد است که بعد از ۲۸ مرداد، آزادی‌های سیاسی در ایران به کلی از بین رفته بود.

او می‌گوید که اصولا علاقه و اعتقاد پدرش به افزایش آزادی‌های سیاسی، عملا به مایه اصلی اختلاف نظر او و محمدرضا شاه و در نهایت پایان کار نخست‌وزیری علی امینی تبدیل شد.

اعدام حسین فاطمی


و در جریان بررسی سرنوشت جبهه ملی و یاران مصدق بعد از ۲۸ مرداد، مهمترین چهره حسین فاطمی است؛ وزیر امور خارجه و سخنگوی دولت مصدق. مردی که روزنامه باخترامروز را به عنوان ارگان جبهه ملی منتشر می‌کرد و در سه روز بحرانی ۲۵ تا ۲۸ مرداد، از سخن گفتن علیه شاه و خانواده اش هیچ ابایی نداشت.

فاطمی در روزهای ۲۵ تا ۲۸ مرداد در باختر امروز، بی‌پروا به شاه تاخت.
فاطمی در روزهای ۲۵ تا ۲۸ مرداد در باختر امروز، بی‌پروا به شاه تاخت.

حسین فاطمی، یکی از جوانترین اعضای جبهه ملی و تحصیلکرده فرانسه بود. او همانند مصدق، دکترای حقوق داشت و در موضع‌گیری‌های سیاسی، نسبت به بسیاری از سیاستمداران مسن‌تر جبهه ملی، روحیه‌ای رادیکال داشت.

فاطمی که در آخرین روزهای زمامداری مصدق، با سرمقاله‌های آتشین، تندترین انتقادها را از شاه منتشر کرده بود، از فردای ۲۸ مرداد به مخفیگاه پناه برد.

او از معدود یاران مصدق بود که به محض وقوع کودتا دستگیر نشد.

مجید تفرشی، مورخ ساکن لندن می‌گوید که حسین فاطمی بعد از ۲۸ مرداد، تحت چتر حمایتی حزب توده قرار گرفت و سرانجام نیز به شکل تصادفی در خانه یکی از افسران توده‌ای، شناسایی و دستگیر شد.

او می‌گوید: «به دلیل مشکلی که شاه با فاطمی داشت به خصوص به دلیل دشمنی فاطمی با دربار و مقالاتی که در روزهای پایانی حکومت مصدق در روزنامه باختر امروز نوشته بود، به اعدام محکوم شد. می‌دانیم که رفتار ناشایستی با او صورت گرفت و در راه محاکمه، با ضربات چاقو مورد سوءقصد شعبانعلی جعفری قرار گرفت و هم خودش و هم خواهرش که تلاش کرد مانع شعبان جعفری بشود، به شدت مجروح شدند.»

به گفته تفرشی، این اقدام شعبان جعفری (معروف به شعبان بی‌‌مخ)، چنان بازتاب منفی داشت که سالها بعد، وقتی هما سرشار تصمیم گرفت در مصاحبه‌ای با شعبان جعفری در لس‌آنجلس، خاطرات این زورخانه‌دار هوادار شاه را منتشر کند، شعبان جعفری انجام مصاحبه را به صحبت نکردن درباره این رویداد، مشروط کرده بود.

وقتی که حسین فاطمی هدف ضربات چاقوی شعبان جعفری قرار گرفت، شایعه‌ای در شهر پیچید که او زیر ضربات چاقوی این زورخانه‌دار، جان خود را از دست داده است.

در این زمان است که افکار عمومی، از برخورد خصمانه با فاطمی به خشم می‌آید.

تفرشی درباره واکنش‌ها به چاقو خوردن فاطمی می‌گوید: «این بهرحال یکی از لکه‌های ننگ تاریخ معاصر ایران است و راجع به این حادثه ادبیات حماسی هم خلق شده است. همان موقع محمد ابراهیم باستانی پاریزی (پژوهشگر تاریخ و ادبیات) که آن زمان دانشجوی ادبیات بود یک دو بیتی می‌گوید با این مضمون: صبا برگو به روشنفکر این ملک / ببین رفتار چرخ آدمی کش / چه بندی دل در آن آب و زمینی / که بی مخ پرور است و فاطمی کش.»

در نهایت فاطمی در دادگاه نظامی به اعدام محکوم شد و در آبان ماه سال ۳۳ اعدام شد. از میان کسانی که در جریان سرکوبهای بعد از کودتای ۲۸ مرداد دستگیر و اعدام شدند، حسین فاطمی تنها کسی بود که عضو حزب توده نبود.

او در واقع مهم‌ترین قربانی ۲۸ مرداد از میان سیاستمداران جبهه ملی است؛ مردی که در جریان نهضت ملی کردن نفت، با فعالیت گسترده‌اش در عرصه سیاست داخلی ایران ظهور کرده بود و در سن ۳۵ سالگی، در دولتی که با یکی از بزرگترین بحرانهای دیپلماتیک روبه‌رو بود، به عنوان وزیر امور خارجه انتخاب شده بود.

انتقاد از اعدام حسین فاطمی، در دسته انتقادهایی بود که هیچ گاه دامان محمدرضا شاه را رها نکرد.

وقتی محمدرضا شاه پهلوی در پی انقلاب مردم ایران ناچار شد تاج و تخت را وانهد و از ایران بگریزد، مردم در تهران نام میدان آریامهر را به فاطمی تغییر دادند. نام رسمی این میدان امروز میدان جهاد است. اما همه آن را به نام فاطمی می‌شناسند. به یاد وزیر خارجه مصدق، حسین فاطمی.

اسلامگراهای دوران

در میان اسلامگراها که عموما هوادار کودتای ۲۸ مرداد بودند، سازمان فداییان اسلام برای مدتی به فعالیت خود ادامه داد تا اینکه در سال ۳۴، در پی ترور نافرجام نخست وزیر وقت حسین علاء، رهبرانش از جمله مجتبی نواب صفوی دستیگر و اعدام شدند و این گروه تروریستی عملا از هم پاشید.

اما دیگر حامی سرشناس کودتای ۲۸ مرداد از میان اسلامیون، آیت‌الله کاشانی بود که به گفته مجید تفرشی، بعد از این واقعه دیگر هیچ گاه نتوانست نفوذ و اعتبار گذشته خود را بازیابد.

تفرشی می‌گوید: «طبیعتا در روزهای اول کسی کاری با ایشان نداشت و حتی معزز بود. پسر ایشان در نخستین ساعات اشغال رادیو، از رادیو علیه مصدق صحبت کرد که این قضیه از جهت آبرو اصلا برای کاشانی خوب نبود و نتوانستند، هیچ وقت این ماجرا را رفع و رجوع کنند. در فاصله سالهای ۳۲ تا ۴۰، آیت‌الله کاشانی منزوی بود و حتی در میان دوستان و هواداران خودش هم دیگر آن نفوذ و اتوریته را نداشت و مشهور است که در زندگی شخصی هم دچار فقر شدیدی بود و در سال ۴۰، در انزوا و فراموشی، بر اثر بیماری فوت می‌کند.»

در روایت رسمی و تبلیغات جمهوری اسلامی از تاریخ معاصر ایران، نه تنها آیت‌الله کاشانی قهرمان ملی‌کردن نفت معرفی می‌شود، بلکه به حمایت او از فضل الله زاهدی و اظهارنظرهای تندش علیه مصدق – قبل و بعد از کودتا – هیچ اشاره‌ای نمی‌شود.

(در قسمت بعدی وضعیت نفت بعد از ۲۸ مرداد را بررسی خواهیم کرد. چه بر سر قانون ملی کردن نفت آمد و اصولا این قانون در چه زمانی به شکل تام و تمام اجرا شد؟)

متأسفیم، ولی این قابلیت در حال حاضر در دسترس نیست.

در همین زمینه

XS
SM
MD
LG