در قسمتهای پیشین، از محاکمه مصدق بعد از کودتای ۲۸ مرداد و تاثیر وقایع سال ۳۲ بر عملکرد سیاسی محمدرضا شاه پهلوی گفتیم. این قسمت به حزب توده بعد از ۲۸ مرداد و آنچه بر اعضای و هوادارنش آمد، اختصاص دارد.)
Your browser doesn’t support HTML5
حزب توده خیلی پیشتر از ۲۸ مرداد، غیرقانونی اعلام شده بود: در سال ۱۳۲۷ و در زمانی که شاه هدف یک سوءقصد نافرجام قرار گرفت.
اما فعالیت این حزب تا روز آخر حکومت مصدق، نه تنها متوقف نشده بود، بلکه این حزب در سال ۳۲، زیر سایه نامهای دیگری چون «انجمن مبارزه با استعمار»، عملا یک تشکیلات گسترده بود که هم در اتحادیههای کارگری نفوذ بسیار داشت و هم در جنبش دانشجویی.
و در فردای کودتایی که نام عملیاتش در سازمان CIA (تی پی آژاکس، T.P به عنوان حروف اختصاری Toudeh Party) مشتق از نام حزب توده بود، شرایط اعضای این حزب به شکل دراماتیکی تغییر کرد و برایشان روزگار تازهای آغاز شد.
یرواند آبراهامیان، مورخ ساکن نیویورک میگوید بر اساس آنچه در نوشتههای دونالد ویلبر، از ماموران CIA و از طراحان عملیات تیپی آژاکس آمده، یکی از نخستین بخشهای مهم نقشه CIA برای فردای کودتا، سرکوب حزب توده بوده است.
آبراهامیان میگوید: «سرکوب اصلی که توسط پلیس و ارتش رخ داد، علیه حزب توده بود. در واقع آنها تشکیلات حزب توده را به کلی از بین بردند. CIA هم به شکل قابل توجهی کمک کرد. آنها حتی فهرستی از کسانی را که باید دستگیر شوند، پیش از کودتا در دست داشتند. در گزارش ویلبر هم آمده که بلافاصله بعد از کودتا باید رفت سراغ این افراد که نامها و آدرسهایشان را در اختیار داشتند.»
بدین ترتیب حزبی که برخی آن را قویترین و مهمترین حزب کمونیست خاورمیانه در زمان خود توصیف میکردند، خیلی زود ناچار شد که بخشهای مهمی از فعالیتهایش را در کشور متوقف کند و گروهی از رهبرانش نیز به کشور برادر بزرگتر، یعنی اتحاد جماهیر شوروی گریختند.
مجید تفرشی مورخ ساکن لندن، فعالیت این حزب را بعد از ۲۸ مرداد چنین شرح میدهد: «حزب توده برای مدتی در داخل ایران تحت عنوان سازمان مخفی حزب توده به فعالیت ادامه داد. در خارج از کشور هم رهبران حزب توده با همکاری نیروهای فراری فرقه دموکرات آذربایجان به فعالیت خود در اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای اقمار شوروی مانند چکسلواکی، بلغارستان و آلمان شرقی ادامه دادند. ضمن اینکه برخی از رهبران حزب توده که در ایران ماندند و دستگیر شدند، مانند دکتر مرتضی یزدی، بعد از مدتی از زندان آزاد شدند و به زندگی عادی برگشتند. البته تحت نظر بودند ولی مشکل قضایی نداشتند.»
سازمان نظامی
گسترده بودن و نفوذ و پیچیدگی تشکیلاتی حزب توده پیش از ۲۸ مرداد به مرحلهای رسیده بود که به رغم عمق سرکوب، توانست کماکان برای مدتی به فعالیت مخفیانه ادامه دهد. تا روز ۲۱ مرداد سال ۱۳۳۳ خورشیدی. یعنی دقیقا یکسال بعد از کودتای ۲۸ مرداد.
در این روز یک نظامی به نام سروان ابوالحسن عباسی دستگیر شد. او متهم بود که در فعالیت مخفی حزب توده دست داشته است. و این زمانی است که به گفته تفرشی، شکنجه زندانیان سیاسی در ایران، بعد از ۲۸ مرداد، نهادینه شده بود.
این پژوهشگر تاریخ میگوید: «بعد از ۲۸ مرداد برای اولین بار جو پلیسی به شکل گسترده در ایران حاکم میشود. شکنجه در ایران رایج میشود. ما همیشه در ایران شکنجه داشتیم، به خصوص در دوره رضا شاه. ولی بعد از شهریور ۲۰، شکنجه به شکل سیستماتیک و نهادینه نداشتیم. به شکل موردی بوده. اما بعد از ۲۸ مرداد، برای اولین بار، شکنجه برای گرفتن اعتراف، رایج و عمومی میشود.»
در چنین شرایطی، سروان عباسی خیلی زود برای اعتراف درباره ابعاد فعالیت مخفیاش در حزب توده، زیر شکنجه رفت.
او ۱۲ روز مقاومت کرد. اما بعد از ۱۲ روز، وقتی لب به اعتراف گشود و از ابعاد فعالیت سیاسیاش به عنوان یک نظامی پرده برداشت، ماموران امنیتی قدم به قدم، با شبکهای روبهرو شدند که به گفته آبراهامیان، ابعادش و میزان گستردگی و نفوذش، هم شاه را شگفت زده کرد و هم CIA را.
آبراهامیان میگوید: «آنها میدانستند که حزب توده یک سازمان نظامی دارد ولی خبر نداشتند که این سازمان آنقدر بزرگ است که ۶۰۰ عضو داشته باشد و این اطلاعات چندین ماه بعد از کودتا به دستشان رسید.»
برخوردی که با سازمان نظامی حزب توده در آن سالها رخ داد، یکی از خشنترین موارد سرکوب سیاسی در طول دوران قدرت محمدرضا شاه پهلوی است.
هوشنگ نهاوندی، نویسنده کتاب «محمدرضا پهلوی، آخرین شاه» میگوید: «لبه تیغ شدت عمل – از مورد خاص دکتر فاطمی که بگذریم – متوجه حزب توده و سازمان نظامی این حزب بود. سازمان نظامی حزب توده یک شبکه مخفی بود و ۲۷ نفر از افسران شبکه عظیم نظامی حزب توده به جوخه آتش سپرده شدند.»
زندان و شکنجه
به جز اعدام ۲۷ تن از اعضای سازمان نظامی، گروه بزرگی از این افسران به حبسهای مختلف محکوم شدند و برخی از آنها مانند محمدعلی عمویی از همان زمان تا پیروزی انقلاب ایران در سال ۵۷ در زندان ماندند.
این اعدامها و کشتهها، در ظاهر سازمان نظامی حزب توده را به کلی از بین برد، اما همزمان، حزب توده را در هاله رمانتیکی از انقلابیگری قهرمانانه فرو برد و آنچه را که «بی عدالتی» شاه توصیف میشد، در ذهن گروهی از مخالفان رژیم سلطنت، تثبیت کرد.
در واقع اعدام ۲۷ تن از افسران تودهای، اصلیترین بخش اعدامهای سیاسی بعد از ۲۸ مرداد است و به جز این ۲۷ نفر، تنها دو غیرنظامی اعدام شدند: حسین فاطمی، وزیر امور خارجه و سخنگوی دولت مصدق و مرتضی کیوان، تنها عضو حزب توده که اعدام شد اما در واقع روزنامهنگاری بود که در زمان بازداشت، در حال گذراندن دوره خدمت سربازی بود و مانند ۲۷ عضو دیگر حزب توده، از افسران سازمان نظامی محسوب نمیشد.
علاوه بر اینها حزب توده همواره تاکید داشته که در جریان دستگیریهای بعد از کودتای ۲۸ مرداد، تعدادی از اعضای گمنامش که عموما مسئولیتهای بالایی نداشتند، زیر شکنجه جان دادند.
از میان این گروه، وارطان سالاخانیان به واسطه شعری که احمد شاملو، شاعر سرشناس در ستایشش سرود، شهرتی خیرهکننده یافت و به نماد کسانی تبدیل شد که در سرکوبهای بعد از ۲۸ مرداد در زندانها، زیر شکنجه کشته شدند.
این اعدامها و کشتهها، در ظاهر سازمان نظامی حزب توده را به کلی از بین برد، اما همزمان، حزب توده را در هاله رمانتیکی از انقلابیگری قهرمانانه فرو برد و آنچه را که «بی عدالتی» شاه توصیف میشد، در ذهن گروهی از مخالفان رژیم سلطنت، تثبیت کرد.
مجید تفرشی معتقد است: «تا سال ۳۶ – ۳۷ و بعد از ماجرای گروه خسرو روزبه، ماجرای اعدامها فروکش کرد، اما ننگ و تلخی و تاریکی این محاکمات و اعدامها برای دولت شاه همیشه باقی ماند و یکی از دلایل نامشروع جلوه دادن حکومت محمدرضا شاه پهلوی بعد از ۲۸ مرداد، همین اعدامها، فشارها، دستگیریها، بازجوییهای ناعادلانه و شکنجههای غیرقانونی بود.»
حزب توده اما بزرگترین قربانی ۲۸ مرداد نبود چرا که حمایت مالی – سیاسی برادر بزرگتر یعنی اتحاد جماهیر شوروی پشت سرش بود و رهبرانش موفق شدند خارج از کشور تا انقلاب ایران در سال ۵۷، تشکیلات حزبی خود را حفظ کنند.
اما همان زمان، احزابی هم بودند که مورد غضب دستگاه قرار گرفتند و هیچ حامی خارجی هم نداشتند.
(در بخش بعدی سلسله برنامههای سقوط از سرنوشت جبهه ملی بعد از کودتای ۲۸ مرداد خواهیم گفت. این ائتلاف سیاسی که در پایان دهه ۲۰، مهمترین جریان سیاسی ایران بود، بعد از سقوط محمد مصدق، چه روزگاری یافت؟)